‌«آدِری»هایی در عصر «سِلفی»ها

عکاسی، از همان نخست، هنری معطوف به جهان بود، معطوف به دیگری. عکاس پشت دوربین می‌ایستاد و از جهان روبروی خود عکس می‌انداخت. عکاسی جهان‌ساز هم بود؛ می‌توانست – البته هنوز هم می‌تواند – با ثبت لحظات، میراثی برای آیندگان بیافریند. در سنت غربی، که متافیزیک‌اش، از یونان به این سو، مبتنی بر نفی جهان و رجوع به خودِ (self) فیلسوف بود، عکس می‌توانست فرصتی دوباره باشد برای رجوع مستقیم به جهان مشترک، به جهان داشته‌های همگانی، و گردآوری یک دارایی اشتراکی به نام خاطره‌ی جمعی. انقلاب‌ها، جنگ‌ها، اعتصاب‌های کارگری، فجایع طبیعی؛ با عکاسی همه‌ی این‌ها می‌توانستند بمانند و میراثی برای آیندگان باشند. پیرمردهای بازمانده از هولوکاست می‌توانستند نوه‌ها را روی زانو بنشانند و با رجوع به عکس‌های جوانی و تعریف ماجرای دوستان و آشنایانِ ازدست‌رفته‌شان، به‌واسطه‌ی اشتراکی‌کردن رنج، از سنگینی آن بکاهند. این‌ها همه اما برخی از امکان‌های عکاسی بود؛ عکاسی بالقوه‌گی‌های زیادی برای خودمحوری نیز داشت.

عکاسی، به‌واسطه‌ی بالقوه‌گی‌های خودمحورانه‌اش، نتوانست از چنگ موج جهان‌گریزی و رجوع به خود ایمن بماند. عکس سِلفی، بدان گونه که امروزه باب شده، چیزی را که بتواند حامل خاطره‌ای از کُنش‌ورزی مشترک باشد ثبت نمی‌کند، بلکه برای آیندگان صرفاً نشانی خواهد بود از عصری توده‌وار که کوچک‌ترین حرکات سریعاً به موجی بدل می‌شد که همگان را یکسان می‌کرد: صورت‌هایی ترگل‌برگل با لب‌هایی غنچه‌کرده یا ابروهایی اخم‌آلود و سبیلِ تاب‌داده رو به لنز دوربین.

در میان سیلاب selfieها، علی اسداللهی سعی کرده معطوفیت عکس به دیگری، به جهان را پررنگ‌تر کند. عکسotherie روی به سوژه‌های برسازنده‌ی جهانِ مشترک دارد. «دیگری»، سوژه‌ی این عکس‌هاست و نه «خود»، خودی که در یک چهره‌ی هم‌طراز با چهره‌های دیگر و منتزع از وضعیت عینی، کلِ زمینه‌ی عکس را پوشانده است. بااین‌حال، علی سراغ چهره‌ی این دیگری‌ها نرفته است. شاید سِلفی‌ها بیش از اندازه ما را نسبت به چهره نگران کرده‌اند. اگر از زاویه‌ی دیگر نگاه کنیم، شاید حتی چهره‌ها، تاآنجاکه به ساختن امر عمومی مربوط می‌شود، اثر انحرافی هم داشته باشند؛ چهره‌ها بیش‌ازحد فردی‌شده و خاص‌اند. با خاصیت و تکینگی محض نمی‌توان امر اشتراکی ساخت. اما آن اندامی که علی لنزش را به آن معطوف کرده، ازآنجایی‌که به کار مربوط می‌شود، نه‌تنها ذهن‌مان را غلغلک می‌دهد که چهره‌ها را حدس بزنیم، بلکه چیزی فرای شخص را نیز نمایان می‌کند. شمایلِ «دست»ها هستند که از مجرای پیوند این عضو بدن با زحمت یا فقدان آن، کار یا فقدان آن، کُنش یا فقدان آن، خبر از پایگاه اجتماعی صاحب دست می‌دهد. این دست‌ها هستند که از مجرای ایفای نقش اساسی در زندگی عمل‌ورزانه (vita activa) جایگاه صاحبان خود را در جهان عمومی مشخص می‌کنند. برخی دست‌ها کُپُل و سفیدند، فقط به‌هنگام موعظه بالا و پایین رفته‌اند، برخی سیاه و زخمی‌اند، عامل «زحمت» بوده‌اند و خود را به این روز انداخته‌اند تا مایه‌ی بقا باشند. دست‌ها خبر از رنج هم می‌دهند، و احتمالاً از رنج مشترکی مثل جنگ یا حادثه‌ی کارگری: دستی را می‌بینیم که جفت ندارد. این دست شاید روزی «کار» می‌کرده تا جهان مادی حول ما را بسازد و از بد روزگار قطع شده. شاید هم عامل «کُنش» بوده‌اند، کُنشی قهرمانانه در زمانه‌ی جنگ. دست‌ها نشان از شکاف‌های اجتماعی دارند: دست‌های پیر و جوان هم می‌بینیم؛ حتی دستان مقدس و دستان نابهنجار. برخی دست‌ها جانی را نجات داده‌اند، و برخی دست‌ها شاید جانی را گرفته باشند. این دست‌ها برعکس چهره‌های فریبنده، شکاف‌ها و رنج‌های عمومی پشت نقاب فردی خندان نمی‌پوشانند. این دست‌ها هستند که با «زحمت» بقای نوع را تأمین می‌کنند، با «کار» جهانِ اشیای پیرامون‌مان را می‌سازند و با «کُنش»، با یک دست‌دادن، با یک درآغوش‌کشیدن، با یک دست تکان‌‌دادن، با خشمگینانه مشت‌شدن و علیه ستمگر بالارفتن، جهانِ ارتباطات انسانی را می‌سازند.

هنر اجتماعی الزاماً نباید خود را تفنگ بپندارد و با صدای بلند به زخم‌های اجتماعی-سیاسی شلیک کند، بلکه هنر به‌همین‌سادگی، ازطریق نشان‌دادن دست‌ها، می‌تواند تعهد اجتماعی‌اش را حفظ کند. عکس‌های علی اسداللهی، مصداق بارز هنر اجتماعی است، زیرا ابزارهای اولیه کارکردن یا کار نکردن، یعنی دست‌ها را نشان‌مان می‌دهد؛ فعالیت، همان امر اجتماعی‌ای است که از خلال دست‌ها خود را به نمایش می‌گذارد.  مجموعه‌ی علی پتانسیل دست‌ها را برای زیست انسانی نشان می‌دهد، اما فریب‌مان نمی‌دهد که هرآنچه هست پتانسیل‌های زیست انسانی است. مجموعه‌ی «دست‌ها» پتانسیل‌های ناانسانی زیستن را نیز نمایان می‌کند. دست نه صرفاً ابزار اعتراض، که ابزار حفظ وضع موجود نیز هست. دست نه‌تنها نشانگر امکان زیست جمعی پیشرو، که نمایانگر نابرابری‌های عمیق اجتماعی نیز هست. افزون بر این‌ها، علی در این مجموعه، از احیای امکان‌های فراموش‌شده‌ی عکاسی با ما سخن می‌گوید؛ هنری که مثل دیگر هنرها، از جمله نقاشی و موسیقی، در عوالم فردی‌شده غرق شده‌اند. امکان‌های نهفته عکاسی، معطوفیت آن به دیگری و به جهان مشترک، و توان آن برای ایجاد خاطره‌های جمعی است در زمانه‌ای که با سرعت به‌سوی عوالم فردی‌شده و ذهنی خود پیش می‌رویم.