از متن:
اجازه بدهید با سؤال مشخصی که از مقالۀ اول این مجموعه پی گرفتیم شروع کنیم: به چه دلیل استفاده از توپولوژی در روانکاوی صرفاً استعاری نیست؟ چطور این کار یک پیچیدهسازی [غیرضروری] هم نیست؟
به یاد داشته باشید که لاکان ادعای جسورانهای میکند، چنانکه در متن L’Étourdit منتشرشده در سال ۱۹۷۲ اظهار کرد:
«توپولوژی برای «هدایت ما در ساختار طراحی نشده» است. توپولوژی [خودِ] این ساختار است.»
این موضعی است که لاکان درست تا پایان زندگی خود آن را حفظ کرد، ازجمله در آخرین حضورش در یک سخنرانی عمومی در کاراکاس[۱] برای ارائه سمینار XXVII.
مقالۀ حاضر با پرداختن به مثالهایی به سؤال بالا پاسخ خواهد داد. مثالهایی که به ما نشان میدهند چگونه میتوانیم مسائل و مشکلات زندگی یک فرد – یعنی مسائلی که روانکاوی با آنها درگیر است – را بهعنوان مسائلی دارای ویژگیهای توپولوژیکی در نظر بگیریم.
توپولوژی دربارۀ یک کرانبندی[۲] [مرزبندی یا تعیین حدود] فضاست. این فضا میتواند فضای دلالت[۳]، فضای فیزیکی یا فضای ارتباطی[۴] [یا وابستگی] باشد – همانطور که در مقالۀ اول دیدید، ویژگیهای توپولوژیکی این فضا بدون توجه به ماهیت اجزاء تشکیلدهندۀ آن یا تغییر شکلهایی که متحمل میشود، پابرجا میمانند.
کرانبندی یعنی جداسازی. اصطلاح آلمانی برای جداسازی «تِرِنونگ[۵]» است و توپولوژیستها در مورد «تِرِنونگآکسیوم[۶]» یا اصول موضوعۀ جداسازی[۷] صحبت میکنند تا شیوههایی را توصیف کنند که میتوان فضای توپولوژیکی را با درجات مختلفی از قدرتْ کرانبندی کرد. بعداً [در بخش «مجموعههای باز و مکانیسمهای دفاعی فرویدی»] به این ایده بازخواهیم گشت.
برای خواندن متن کامل بر روی عکس کلیک کنید