در مارس ۲۰۱۷ مجموعه مقالاتی تحت عنوانِ «کمون روژئاوا: آلترناتیو کُردها برای دولت-ملت»[۱] به زبان فرانسوی توسط انتشارات Syllepse در پاریس منتشر شد. این کتاب شامل چندین مقاله است که از نویسندگان مطرح آن میتوان به جان هالووی، عبدالله اوجالان، میشل لووی، دیوید گرابر، والرشتاین و… اشاره کرد. مقدمۀ کتاب مذکور به قلم میشل لووی نگاشته شدهاست. متن حاضر ترجمۀ این مقدمه از انگلیسی به فارسیست. ویراست فرانسوی متن را دیوید برودر از فرانسه به انگلیسی ترجمه کردهاست.
***
آگاه شدن افکارِ عمومیِ غربی از وجود روژئاوا به نبردِ کوبانی در سال ۲۰۱۴ برمیگردد؛ آن زمان که مبارزان YPG-YPJ موفق به انجام کاری شدند که ارتش رژیم اسد یا دولت عراق با وجود پشتیبانی روسیه و آمریکا نتوانستند انجام دهند: به بیانی دیگر آنها شکستهای نظامی و سیاسی بر داعش وارد کردند. عکسهای زنان پیشمرگ کُرد، اسلحه در دست، در خط مقدم نبرد علیه فاشیسم داعش، در سراسر جهان منتشر شدهاند. این تصاویر تجربهای بینظیر را برای نظارهگران متحیر و متعجب آشکار کرد: تجربه روژئاوای آزادیخواه.
آنچه این انقلابیون در استانهای شمالیِ سوریه در تلاش برای انجام آن هستند بیسابقه بوده است. آنها از راه خودسازماندهیِ از پایینِ اجتماعات در تلاش برای دوباره جمع کردنِ جمعیت کُردها، عربها، سوریهایها و ایزدیها در یک اتحاد سکولار در بحبوبهی فرقهگرایی مذهبی و کینههای ناسیونالیستی هستند. این مبارزان، پروژههایِ فمنیسم و محیطزیست را در قلب پروژههای ضدسرمایهدارانه، ضدپدرسالارانه و ضددولتمحور قرار دادند. برای پیشبردنِ برابری میان زن و مرد، همهی افراد در گرفتن تصمیمها مشارکت میکنند و به میزانِ مشخصی نیروی مسلح ترکیبی از زنان است. بدینگونه ایجادِ شکلی از قدرت سیاسی دموکراتیک و غیرمتمرکز، مبتنی بر اجتماعاتِ همگانی و رفتن به فراسوی دولت همان کنفدرالیسم دموکراتیک است. این تجربهی بینظیر در میانه شرایطی دراماتیک خلق شد: یک مواجههی پایدار با نیروهای ارتجاعی کینهتوز و قدرتمند. در منطقهای از جهان که توسط تعصب مذهبی، کشمکشهای بنیان برافکن در میان ناسیونالیستها، خشونت کورکورانه، جنگ بین طایفهها -که هر کدام از آنها بیشتر از گذشته مرتجع بودند- ازهمگسیخته شدهبود، در لحظهای که مداخلهی قدرتهای امپریالیستی و هژمونیِ سرمایهداری در بیرحمترین شکل ممکن بود، روژئاوای آزادیخواه بهعنوان شعلهای کوچک از یوتوپیا، بارقهای از امید، مأمنی برای دموکراسی پدیدار گشت.
روژئاوای آزادیخواه در هیچکجای دیگر از دنیا معادل ندارد. تنها قابل مقایسه با ابتکار جماعتهای زاپاتیستها در چیاپاس است. آنها هم یک دموکراسی مستقیم بنا کردند، یک خودسازماندهیِ مردمی که دولت و منطق سرمایهدارانه را بر نمیتابید و برای برابری زنان و مردان مبارزه میکرد. یکی از پیوستگیهای میان زاپاتیستها و روژئاوا این است که هرکدام از آنها حامل آیندهای هستند که در اکنون خلق میشود، در حالی که در برخی موارد با هم متفاوتاند. یکی از این تفاوتهای آشکار میان این دو تجربه، مسلحنشدن زاپاتیستها در آن دقیقهی تاریخی بود. انتخابی که برای کُردهای انقلابی غیر ممکن بود. کُردها اگر میخواستند زنده بمانند، ناچار به مسلحشدن برای دفاع از خود بودند.
مبارزهی روژئاوا برای ما هم مهم است. این مبارزه برای دوستداران محیطزیست، فمنیستها، مارکسیستها، آزادیخواهان، برای ضدیت با وضع موجود و ایستادگی در برابر فاشیسم در سراسر جهان مهم است. مسئولیت ما، حمایت ما، همدردی ما برای تداوم این مبارزه ضروری است. این موضوعی بشردوستانه نیست، که فقط مربوط به آیندهی سوریه یا خاورمیانه باشد، بلکه یک مسئلۀ سیاسی بسیار مهم است.
بدون شک، عدالتی مانند این تجربۀ راستین -که صرفاً ادبی نیست- معمولاً همراه با مشکلات و تناقضهایی از سرگذرانده میشود. چگونه میتوان ضداقتدراگرابودن را با پرستشِ هالهی پیرامون شخصیت اوجالان آشتی داد؟ یکی از این واقعیتها، این مسئله است. حتی ما باید اعتراف کنیم که اعمال قدرت توسط بنیانگذارPKK صورت میپذیرد. کسی که تقریباً بیست را در زندان میگذراند. اما عقلانی و اخلاقی این است که تصمیمها بواسطۀ ساختار دموکراتیک خودِ جنبش گرفته شوند. چگونه ممکن است در یک جنگ بیرحمانه با مخالفان بود و همچنین حقوقبشر و مردم غیرنظامی را محترم شمارد؟ عفو عمومی بینالمللی، YPG-YPJ را متهم میکند که دارای فرمی از پراکتیس هستند که منتهی به پاکسازی قومی در روستاهای عربنشین شدهاست. در مصاحبههای انتشار شده، دبیر کل PYD صالح مسلم[۲]، این اتهامات را تکذیب میکند و از روزنامهنگارهای خارجی برای تصدیق این ادعاها به این ناحیه دعوت میکند. در نهایت تمام آنچه که باید گفت این است که حمایت ما بایستی بر اساس همبستگی باشد اما نه بهگونهای غیرانتقادی.
روژئاوای آزادیخواه تجربهای شکننده است و این خطر بزرگی است. روژئاوا توسط دشمنان قدرتمند احاطه شده است که رویای شکست و تخریب آن را دارند. فاشیسم بسیار نزدیک است: داعش، دشمنی تندخو و ناانسانی؛ رژیم اقتدارطلب و فاشیسیتی درحال رشد اردوغان در ترکیه که کُردها را دشمن اصلی خود میداند و رژیم اسد که حاضر به پذیرفتن آتشبس موقت است، اما قصد مدارا با خودمختاری دموکراتیک روژئاوا را ندارد. اپوزیسیون رژیم اسد میتوانند باهم متحد باشند اما برای یک لحظه حاضر نیستند حقوق اقلیت کُردها در سوریه را بازشناسند.
دگرگونی فرهنگ انقلابی در جنبش کُردها -تغییر آیۀ مقدس- توسط PKK شگفتآور است. در واقع فمنیسم نسبت به جنبشهای آزادیخواهِ گذشته، مکانِ مهم و مرکزیای را در برگرفته است. بهعنوان مثال در نوشتههای دیلار دیریک[۳] فمنیسم برای PKK فقط هدف نیست، بلکه یک روش در پروسۀ آزادی است. این گزینه سیاسی بر پایۀ یک تفکر انسانشناختی برپا شده است که برابری را بر پایۀ زندگی در گذشتههای دور -زمان قبل از پدر سالاری- تعریف میکند (فریدریش انگلس در منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، مسئلهی مشابهی را صورتبندی میکند). همچنین همکاری فدیل یلدریم[۴] در این سند ارزشمند تصویری فمنیستی از تاریخ است. این امر بازگشت به گذشتههای دور، به عصر مادرسالاری نیست، بلکه ترسیم شکلی الهامبخش به منظور نقد پدرسالاری و سرمایهداری است و این بهمعنایِ نشانه رفتن بسوی آیندهای رها از سلطه است. در اینجا ما نیز همچون ویلیام مور و ارنست بلوخ، دلمشغول یک فرهنگ انقلابی رمانتیک در نابتریـن شکل آن هستیم.
کشـف نوشتههای آزادیخواه آمریکایی مورای بوکچین[۵] (مبارز سوسیالیسمِ زیست محیطی و شهری) توسط اوجالان، لحظهای حیاتی در گردش PKK بود. مصاحبه با جانت بیل[۶] همسر بوکچین در بیست سال آخر زندگی، نشان میدهد که این دو انقلابی{بوکچین و اوجالان} با هم گفتگو داشتهاند. البته تمامی این مسائل در مورد این رهیافت، یعنی برپاکردن اجتماعات محلی -چه در مورد بوکچین باشد یا کنفدرالیسم دموکراتیک PKK- آشکار نیست. ما چگونه میتوانیم این مقیاس محلی را به مدیریت منطقهای یا کشوری به گونهای دموکراتیک انتقال بدهیم؟ (هماهنگی میان اجتماعات به این سادگی نیست). بدون شک این مسائل راهحل خودشان را از طریق شیوههایی از پراکتیس خاص خود در این بستر پیدا خواهند کرد که در هر مورد، مخالف با خواست هر دولت قدرتمندی است. ما اکنون میدانیم دولتی که توسط استالینیسم در قرن بیستم ترویج داده شد با چه مصیبتهای فاجعهباری همراه بود.
این کتاب مجموعهای گردآوری شده از شرح و تحلیلهای مبارزان کُرد، تفسیرهایی از روزنامهنگارهای دلسوز، تشریحها و تفسیرهایی از اندیشمندان وابسته به جریان آزادیخواهی معاصر همچون انسانشناس دیوید گرابر[۷] و جان هالووی[۸] است. این واقعاً قابل ستایش است که برای پیشروان این تجربه، فضایی برای گفتن خلق شده است و این ثابت میکند که جنبش آزادیبخش کُردها، بدون سرزمین با وجود فراز و نشیبها در مسیر مشکلات و محدودیتها، سهم عمدهای در بازنگری ایده و عمل رهاییبخش دارد. ما همچنین باید در مورد جایگاه زیستمحیط در روژئاوا یا نقش پلورالیسم سیاسی در کنفدرالیسم دموکراتیک بیشتر بدانیم. در عین حال ما ادعا نمیکنیم که این کتاب دربردارنده تمام جزئیات است با این وجود مدخلی با ارزش برای فهم روژئاوای آزادیخواه است.
میشل لووی
مارس ۲۰۱۷ ـ پاریس
این متن ترجمهای است از:
https://www.versobooks.com/blogs/3201-libertarian-kurdistan-it-matters-for-us-too–
[۱]. La commune de Rojava: L’alternative kurde à l’Etat-nation
[۲]. Salih Muslim
[۳]. Dilar Dirik
[۴]. Fadile Yildirim
[۶]. Janet Biehl
[۷]. David Graeber
[۸]. John Holloway