برای دانلود کتاب، بر تصویر بالا کلیک کنید.
سازمانهای نژادپرست اغلب از اینکه نژادپرست نامیده شوند سر باز میزنند و درعوض مدعی عنوان ناسیونالیست هستند و میگویند این دو مفهوم را نمیتوان یکی پنداشت. آیا این صرفاً ترفندی تاکتیکی است یا دردنشانِ ترس ذاتی بینش نژادپرستانه از واژگان؟ بهواقع گفتارهای نژاد و ملت، دستکم در شکلِ انکار کردن، هیچگاه فاصلهی زیادی با هم ندارند: از این روی حضور «مهاجران» در خاک فرانسه علتِ «نژادپرستی ضدفرانسوی» دانسته میشود. تزلزل خودِ واژگان این مسأله را به ذهن ما متبادر میسازد که زیربنای سازماندهیِ ناسیونالیسم به جنبشهای سیاسی منفرد، دستکم در دولتهای ملیِ ازپیشقوامیافته، ناگزیر نژادپرستی است.
دستکم بخشی از تاریخدانان از این مسأله بهره جستهاند تا استدلال کنند که نژادپرستی – بهمثابه گفتاری نظری و پدیدهای تودهای – «در میدان ناسیونالیسم»، که در دوران مُدرن فراگیر است، توسعه مییابد.(۱) در این دیدگاه، ناسیونالیسم اگر تنها علتِ نژادپرستی نباشد، دستکم شرطِ تعیینکنندهی بهوجودآمدنش است. یا گفته میشود که تببینهای «اقتصادی» (برحسب اثرات بحرانها) یا تببینهای «روانشناختی» (برحسب ناهمخوانیِ حس هویت فردی و تعلق جمعی) مناسباند چراکه پیشفرضها یا اثرات فرعی ناسیونالیسم را روشن میسازند.
چنین فرضیهای بیتردید میپذیرد که نژادپرستی هیچ ارتباطی با وجود «نژادهای» بیولوژیکی عینی ندارد.(۲) این فرضیه نشان میدهد که نژادپرستی فراوردهای تاریخی – یا فرهنگی – است، اما از جایگاه دوپهلوی تببینهای «فرهنگگرا» نیز میپرهیزد، که از زاویهی دیگری تمایل دارند نژادپرستی را برای ماهیت انسانی به نوعی ثابت تبدیل کنند. مزیت چنین فرضیهای خروج از آن دُوری است که ریشهی روانشناسی نژادپرستی را به تبیینهای روانشناختی محض بازمیگرداند. دست آخر، این فرضیه در رابطه با تدابیر دارای حسن تعبیر سایر تاریخدانان نقشی نقادانه دارد؛ [[تاریخدانانی که]] با احتیاط نژادپرستی را بیرون از حیطهی ناسیونالیسم قرار میدهند، گویی بتوان ناسیونالیسم را بدون گنجاندن جنبشهای نژادپرستانه در آن و لذا بدون بازگشت به روابط اجتماعیای تعریف کرد که به چنین جنبشهایی مجال ظهور میدهند و از ناسیونالیسم معاصر (بهخصوص امپریالیسم) جداییناپذیرند.(۳) اما این انبوه دلایل قوی نه لزوماً بدین معناست که نژادپرستی پیامد اجتنابناپذیر ناسیونالیسم است و نه، به طریق اُولی، بدین معناست که ناسیونالیسم بدون وجود نژادپرستی آشکار یا پنهان، خود بهلحاظ تاریخی ناممکن خواهد بود.(۴) این مقولات و پیوند میانشان کماکان نسبتاً مبهم ماندهاند. نباید از بررسی مفصّل این مسأله بترسیم که چرا هیچ شکلی از «نابانگاری» مفهومی در اینجا جواب نمیدهد.