چرا لاکان می‌گوید: «هرکسی که در زبان ژاپنی سکونت دارد، نیازی به روان‌کاوی‌شدن ندارد»

چکیده: لاکان بر این باور بود که ژاپنی‌ها غیرقابل‌تحلیل هستند، درواقع این درست است چراکه در ژاپن تعداد بسیار کمی روانکاو و درخواست اندکی برای روانکاوی وجود دارد. من در اینجا تـأملاتم درباره این موضوع را بر اساس گفته‌های لاکان درباره زبان ژاپنی و للانگ(lalangue) جویسی[۲] عرضه می‌کنم.

 

۱- لاکان و ژاپن

لاکان در سال‌های ۱۹۶۳ و ۱۹۷۱ هر بار در عید پاک از ژاپن بازدید کرد و نظراتی درباره زبان ژاپنی و امکان روانکاوی در ژاپن را عمدتاً در سه متن زیر بیان کرد:

۱- مقاله‌ای بانام Lituraterre[۳]     

۲- «پیشنهادی به خوانندگان ژاپنی»، نوشته‌ای که به‌عنوان مقدمه‌ای بر ترجمه ژاپنی کتاب نوشتارها در نظر گرفته می‌شود (در این منبع لاکان به‌ژاپنی می‌گوید به‌محض اینکه مقدمه را خواندید، کتاب را ببندید چون او می‌داند ترجمه ژاپنی کتاب نوشتارها کاملاً غیرممکن است و ما می‌دانیم کاملاً حق با اوست) که خواندن آن به مخاطب ژاپنی توصیه می‌گردد.[۴]

۳- و مؤخره‌ی سمینار چهار مفهوم اساسی روانکاوی (۱۹۷۳)[۵]

 لاکان به‌طور مشخص در دیگر نوشتارها[۶]  گفت:«عدم ترجمه‌پذیری همان چیزی است که زبان ژاپنی را قادر می‌کند که بر شکل‌بندی‌های ناخودآگاه[۷] (۱) به‌طور کامل در پوش بگذارد، به‌ آن‌گونه‌ای که عملاً مشاهده کردم چگونه یک زن ژاپنی [با تلاش] «کشف کرد» یک لطیفه (Witz) چیست– یک زن بزرگ‌سال ژاپنی». (۲) «این امر ثابت می‌کند که در ژاپن لطیفه، رایج‌ترین گفتمان [یعنی گفتمان روزمره] است و به همین دلیل است که کسی که در زبان ژاپنی سکونت دارد (۳) نیازی به روانکاوی شدن ندارد، مگر به‌منظور تنظیم کردن روابط خودش با ماشین‌های ضرب کردن[۸]  یا به بیان ساده‌تر، قالب زدن ارباب‌رجوع‌هایی شبیه رُبات[۹] ».

ازآنجاکه هیچکس برای تنظیم روابطش با ماشینها یا رباتها متحمل روانکاوی نخواهد شد، می‌توانیم این موضوع را ساده‌تر فرمول‌بندی کنیم: هرکسی که در زبان ژاپنی سکونت دارد نیازی به روانکاوی شدن ندارد. گفته‌شده لاکان بر این باور است که مردم ژاپنی به‌علاوه مردم ثروتمند، کاتولیکها، مردم انگلیسی و البته روان‌پریشان[۱۰]  و روان‌کژها[۱۱]  قابل‌تحلیل نیستند.

می‌توان‌گفت بین اینکه بگوییم غیرضروری است و بگوییم غیرممکن است اندکی تفاوت در معنا وجود دارد. بااین‌حال این حقیقت دارد که در ژاپن تعداد بسیار کمی روانکاو (شامل لاکانی‌ها و غیرلاکانی‌ها) و تقاضای بسیار کمی برای روانکاوی وجود داشته، دارد و خواهد داشت. تا آنجا که به روانکاوی مربوط می‌شود کاملاً مسلم است که ژاپن ازنظر اقتصاد سیاسی کشورِ کمتر توسعه‌یافته در میان کشورهای توسعه‌یافته‌تر و کشورهای سرمایه‌داری‌تر بوده، هست و خواهد بود. بااین‌وجود من به‌عنوان یک روانکاو لاکانی که در توکیو کار می‌کنم، می‌توانم بگویم از کسانی که زبان مادری آن‌ها ژاپنی است، آن‌هایی که به زبان ژاپنی صحبت می‌کنند و می‌اندیشند تعداد کمی وجود دارند که برای داشتن تجربه روانکاوی به من مراجعه می‌کنند. بنابراین با توجه به اشارات لاکان می‌توانیم چیزی را در زبان ژاپنی تصور کنیم که به‌طورکلی ژاپنی‌ها را از داشتن نیاز یا امکان تجربه روانکاوی بازمی‌دارد و برخی ژاپنی‌های استثنائی که برای تحلیل مراجعه می‌کنند را قادر به فرار کرده است. این چیز چه می‌تواند باشد؟ این پرسشی است که من در این مقاله تلاش می‌کنم به آن پاسخ دهم.

 

۲-تاریخچه زبان‌شناختی زبان ژاپنی

در هر سه متن ذکرشده در بالا لاکان به یک فاکتور ویژه اشاره دارد، رواج [نفوذ] ترجمه درون-زبانی[۱۲] در زبان ژاپنی که حتی می‌گوید: این ترجمه دائمی است که تبدیل به زبان می‌شود[۱۳]؛ و او این فاکتور را با آنچه دوگانگی[۱۴] [دو لایی] یا شکافتگی[۱۵] [دوتک‌گی] می‌نامید، همبسته می‌داند.[۱۶]  دوگانگی و شکافتگی مشمول در زبان ژاپنی به دلیل حضور گسترده کاراکترها و کلمات چینی در آن. این اظهارات لاکان به ویژگی‌های زبان‌شناختی زبان ژاپنی اشاره دارد که از طریق تاریخچه طولانی روابط آن با زبان چینی و در روابط مدرن آن با کشورهای غربی تعیّن یافته است. ازنظر زبان‌شناختی زبان ژاپنی عضو اصلی خانواده زبان‌های ژاپونی[۱۷]  است، یک خانواده زبانی منزوی که در سرچشمه و ساختار زبانی خود، از زبان چینی یا از زبانهای هندو- اروپایی کاملاً متفاوت است.

زبان ژاپنی در ابتدا یک ‌زبان بدون خط نوشتاری همراه با یک مجموعه واژگانی نسبتاً کوچک و ساده بود. در قرن پنجم میلادی زبان ژاپنی با هدف واردکردن عناصر تمدنی مانند سیستم‌های دولتی و حقوقی، دانش و تکنیک ویژه از حوزه‌های مختلف، سوتراهای بودائی[۱۸]  ترجمه‌شده به چینی و متون حکمای چین باستان (کنفوسیوس و دیگران)، از کشور چین- یکی از پیشرفته‌ترین کشورها در جهان باستان و قرون‌وسطا- شروع به پذیرفتن و اقتباس کاراکترها و کلمات چینی کرد. ازآنجاکه ترجمه آن ‌همه اصطلاحات و مفاهیم پیچیده و پیشرفته چینی به زبان ژاپنی اولیه عملاً غیرممکن بود، روند واردات تمدنی، زبان ژاپنی را مجبور کرد تا چینی را به ‌ژاپنی صحبت کند.[۱۹] یعنی طبقه حاکم ژاپن و ارگان‌های دولتی شروع به استفاده از انبوهی از کلمات غیرقابل ترجمه‌ی چینی در زبان خودشان کردند، به‌این‌ترتیب که آن‌ها را به همان روش تلفظ ژاپنی شده تلفظ می‌کردند، یعنی تا آنجا که کلمات چینی را مانند ژاپنی‌هایی تلفظ می‌کردند که نمی‌توانند چینی صحبت کنند.

این روند پیوند عظیم کاراکترها و کلمات چینی با اندیشه و فرهنگ چینی در دوره زمانی از قرن پنجم تا نهم میلادی زبان ژاپنی را به شکل بنیادی دگرگون کرد که در توسعه دو سیستم حروف آوایی[۲۰]  ژاپنی (هیراگانا و کاتاکانا)[۲۱]  که از کاراکترهای چینی ابداع شدند، به اوج خود رسید. در ادامه در قرن نوزدهم، زمانی که ژاپن شروع به اقتباس گسترده علوم مدرن و سرمایه‌داری از تمدن غرب کرد، انبوهه‌ای از کلمات و مفاهیم فنی و انتزاعی با شتاب از انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و غیره ترجمه شدند. ترجمه نه به واژگان مناسب ژاپنی (به دلیل کمبود واژگان مناسب) بلکه به کلماتی ساخته‌شده به شکل نوواژه معمولاً مرکب از دو کاراکتر چینی که بازهم به همان روش تلفظ ژاپنی شده تلفظ می‌شدند.

این نوعی از افاده‌فروشی[۲۲]  [و خودستایی] ژاپنی بود که اعتقاد داشت مفاهیم عقلانی[۲۳]  تازه‌ واردشده از تمدن غربی باید با کلمات چینی شده[۲۴]  بیان شوند نه با کلمات درست ژاپنی. می‌توانم این تذکر را اضافه کنم که این امر به دلیل سکسیسم ذاتی زبان ژاپنی است، آنجا که معتقدند استفاده از کلمات مناسب ژاپنی، زنانه[۲۵]  و حتی زن‌نما[۲۶]  است درحالی‌که مرد باید از کلمات چینی یا چینی شده که با کاراکترهای چینی نوشته‌شده، استفاده کند.

سرانجام در سال ۱۹۴۵ چنان سیلی از کلمات آمریکایی با سرعت و به‌طور مداوم درون جامعه ژاپن وارد شد که دیگر به‌هیچ‌وجه قابل ترجمه نیستند و فقط می‌توان آن‌ها را به‌روش تلفظ ژاپنی شده تلفظ کرد و به همین ترتیب به روش کتابت ژاپنی شده[۲۷]  نوشت، یعنی تا آنجا که کلمات انگلیسی را مانند ژاپنی‌هایی تلفظ می‌کنند که نمی‌توانند انگلیسی صحبت کنند.

درنتیجۀ تمام این فرایندهای تاریخی واردات فرهنگی و تمدنی واژه‌ها و مفاهیم از زبان چینی و زبان‌های غربی به درون زبان ژاپنی اولیه، زبان واقعی ژاپنی به‌صورت کابوس‌وار ترکیبی آشفته است، درحالی‌که ساختار نحوی آن اساساً در مسیر تاریخی خود بدون تغییر باقی‌مانده است.

 

۳-زبان ژاپنی، بهترین نوع للانگ (تن‌-زبان)

بنابراین وقتی شما به زبان ژاپنی صحبت می‌کنید سخن شما حاوی تعداد زیادی کلمات چینی و آمریکایی است که با تلفظ ژاپنی شده ادا می‌شوند و به‌خودی‌خود در عبارات ژاپنی هیچ معنایی ندارند، به‌طوری‌که به نظر می‌رسد شما مانند جیمز جویس در رمان بیداری فینگان‌ها[۲۸]  صحبت می‌کنید.

درواقع لاکان در سخنرانی که در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۷۵ در سمینار کانزر[۲۹]  دانشگاه ییل[۳۰]  عنوان کرد[۳۱]   گفت:«جویس حتی در رمان بیداری فینگان‌ها هم [علاوه بر دیگر آثارش چون اولیس] آنچه را چامسکی ساختار نحوی زبان می‌نامید، مدنظر داشت؛ اما او مطمئناً کار دشوار و پیچیده‌ای با کلمات انگلیسی انجام داد. او حتی به سبکی از انگلیسی که خودش از آن استفاده می‌کرد کلماتی را تزریق کرد که به انبوهی از زبان‌های دیگر ازجمله نروژی و حتی بعضی زبان‌های آسیایی تعلق داشتند. او کلمات زبان انگلیسی را به این شیوه تحت‌فشار قرار می‌داد و آن‌ها را مجبور می‌کرد واژگان دیگری را بپذیرند که- اگر بتوانم بگویم– برای کسانی که از انگلیسی استفاده می‌کنند، به‌هیچ‌وجه قابل‌پذیرش[۳۲] نیستند».

بنابراین می‌توانیم بگوییم صحبت کردن به زبان ژاپنی قابل‌مقایسه است با به‌اصطلاح صحبت کردن فینگانی در مجموعه واژگان لاکانی. می‌توانیم بگوییم زبان ژاپنی بهترین نوع للانگ است، حتی از زبان انگلیسی بیشتر للینگویستیک(lalinguistic) است که لاکان به آن امتیاز ویژه داد وقتی در سمینار خود در ۱۳ آوریل ۱۹۷۶ آن را للینگویستیک (تن‌-زبان‌شناختی) نامید.[۳۳]

خب این للانگ چیست؟

لاکان در تدریس خودش در سمینار XIX(1971-1972) یعنی حدود شش ماه پس از متن Lituraterre، اصطلاح للانگ (lalangue) را با ترکیب‌کردن حرف تعریف و اسم la langue [زبان] در یک کلمه، معرفی کرد تا در مفهوم lalangue مفهوم letter(حرف) را به‌ عنوان جنبه مادی دال جا دهد. وقتی یک روانکاو لاکانی به سخن بیمار خود گوش می‌دهد، برای شروع، قطعاتی از للانگ خالص را می‌شنود، یعنی گفته را به‌عنوان تکه‌هایی از زنجیره مواد صوتی در ایهام‌شان، بدون تصور هیچ‌گونه مفصل‌بندی از واج‌ها[۳۴] ، واژک‌ها[۳۵]  و تک معنی‌ها[۳۶]، (۴) یعنی بدون فرض هیچگونه معنی و ادراک، گوش می‌کند؛ و بعد از آن– یا در همان زمان– این قطعات للانگ را با گوش خود بازخوانی می‌کند[۳۷]  تا آن‌ها را نه در عملکرد دلالت‌گری‌شان بلکه در عملکرد سوژه ($) به‌عنوان میل ناخودآگاه، تفسیر کند. به همین ترتیب یک قطعه از للانگ (۵) حتی ازنظر کوتاه‌نویسی قابل‌نوشتن نیست چون برای انجام این کار ما به واج‌های ثابت نیاز داریم. بااین‌وجود لاکان در عناوین سمینارهای دهه هفتاد خودش به ما اجازه می‌دهد طعم تن– زبان(للانگ) فینگانی را بچشیم.

les non-dupes errent [non-dupes err]— les Noms-du-Père [Father’s Names] (۶)

R.S.I.— hérésie [heresy] )

le sinthome — le symptôme [symptom], le saint homme [holy man] (۸)

l’insu que sait de l’une-bévue s’aile à mourre [unbeknown that knows of the one blunder wings himself to mora] — l’insuccès de l’unbewusst c’est l’amour [unsuccess of the unconscious is love] (۹)

[درواقع ترجمه فارسی عناوین این سمینارهای لاکان بسیار مشکل و حتی ناممکن است، چون لاکان با بازی ظریفی که بین اجزاء و عناصر صوتی و معنایی عنوان سمینارها در زبان فرانسوی انجام داده، تقاطع معانی مختلفی را ایجاد می‌کند که در حقیقت ویژگی بنیادی کارکرد ناخودآگاه است. برای اطلاعات بیشتر درباره عنوان هرکدام از سمینارهای بالا به توضیحات مندرج در یادداشت‌های شماره (۶)، (۷)، (۸) و (۹) در پایان مقاله مراجعه کنید.] (م)

ممکن است بگوئید این عنوان‌ها، لطیفه هستند، بله لطیفه فینگانی. اگر لاکان می‌گوید در ژاپن لطیفه رایج‌ترین گفتمان است، به همین دلیل است که همانطور که گفتم، زبان ژاپنی با تن- زبان فینگانی قابل‌مقایسه است؛ و هم‌زمان لاکان می‌گوید که در زبان ژاپنی بر شکل‌بندی‌های ناخودآگاه می‌تواند کاملاً در پوش گذاشته‌شود به‌طوری‌که او یکبار یک بزرگ‌سال ژاپنی را دیده که «پی می‌برد» یک لطیفه چیست، یعنی تا آن زمان نمی‌دانسته که یک لطیفه واقعاً چیست زیرا این امر به‌طور کامل برای او پوشیده و پنهان‌شده بود.

 

۴- حفره در مکان‌شناسی سلبی- هستی شناسانه لاکان

توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم: اگر لاکان می‌گوید «برای در پوش گذاشتن بر شکل‌بندی‌های ناخودآگاه»، این بدان معناست که شکل‌بندی‌های ناخودآگاه چیزهایی هستند که مستعد پوشانده شدن هستند، یعنی چیزی شبیه به یک حفره. درواقع درنظرگرفتن ناخودآگاه به‌مثابه یک حفره یا شکاف در آموزه‌های لاکان امری ثابت و پایدار است. به‌عنوان‌مثال او در ۱۹۶۴ در مقاله خود تحت عنوان موقعیت ناخودآگاه[۳۸]  این امر را به‌وضوح فرموله‌ کرد (رجوع کنید به شکل شماره ۱ که تعمیمی است از شماهای بیگانگی که لاکان در سمینارهای XI و XIII ارائه می‌دهد): «سوژه، سوژه دکارتی همان چیزی است که برای ناخودآگاه پیش‌فرض گرفته‌شده است. دیگری[۳۹]   بُعدی است که برای تصدیق حقیقت کلمات[۴۰]  ضروری است. ناخودآگاه، بین سوژه و دیگری قرار دارد، بین شکافِ واقعی آنها».

شکل ۱

در نظر گرفتن ناخودآگاه به‌عنوان یک حفره یا شکاف، در نظر گرفتن آن به‌عنوان چیزی شبیه یک نیرو یا انرژی مبهم واپس‌رانده یا منکوب شده درجایی در ذهن نیست. چنین برداشت اسطوره‌ای از ناخودآگاه با تعالیم لاکان بیگانه است. به‌منظور اندیشیدن جدی به یک حفره، لاکان در ابتدا در تعالیم خود مکان‌شناسی (توپولوژی) سطح را در سمینار IX با عنوان همانندسازی[۴۱] (۱۹۶۱-۱۹۶۲) معرفی کرد، زیرا ساده‌ترین راه تصور یک حفره این است که آن را به‌عنوان یک حفره ایجادشده روی یک سطح نشان دهیم؛ بنابراین لاکان در ارائه خود، مکان‌شناسی یک سطح بسته به نام صفحه فرافکنی معروف به کلاه چُندک[۴۲] (کلاه صلیبی)(نگاه کنید به شکل ۲) را معرفی می‌کند و آن را به دو سطح مجزا (یک کره سوراخ‌دار و یک نوار موبیوس) برش می‌زند تا بتوانیم این چهارعنصر سلبی– هستی‌شناسانه‌ی مکان‌شناسی را داشته باشیم:

سطح ثابت کره حفره‌دار (آبی)، سطحِ برون- ایستایی[۴۳]  (۱۰) نوار موبیوس (قرمز)، حفره (زرد) و  لبه‌ی آن (سبز).

شکل ۲

 

هرکدام از این چهارعنصر به‌ترتیب زیر با چهارگانه لاکانی نمادین[۴۴] ، خیالی[۴۵] ، امر واقع- ضروری[۴۶]  و امر واقع- ناممکن[۴۷]  مطابقت دارند:

آبی: سطح قرص مانند همسانی [قوام](مکان دیگری بزرگ)— امر خیالی.

قرمز: سطح موبیوسِ برون- ایستایی (مکان‌مندی سوژه)— امر واقع- ناممکن (که از نوشته‌نشدن بازنمی‌ایستد[۴۸]).

زرد: حفره— امر نمادین.

سبز: حاشیه— امر واقع-ضروری (که در اجبار به تکرار از نوشته‌شدن بازنمی‌ایستد[۴۹]).

و هر یک از این چهارعنصر به ترتیب با ساختار چهار گفتمان لاکان متناظر هستند (نگاه کنید به شکل ۳ نشان‌دهنده ساختار بیگانگی [نگاه کنید به سمینارهای XI و XIII] به‌عنوان ساختار آنچه لاکان در شمای چهار گفتمان خود  گفتمان دانشگاه می‌نامید (۱۱) ):

آبی: سطح قرص مانند همسانی [قوام] (مکان دیگری بزرگ)— مکان عامل[۵۰]؛

قرمز: سطح موبیوسِ برون- ایستایی (مکان‌مندی سوژه)— مکان محصول[۵۱]؛

زرد: حفره—مکان حقیقت[۵۲]؛

سبز: حاشیه—مکان دیگری [کوچک][۵۳]؛

در مکان‌شناسی سلبی- هستی‌شناسانه‌ی لاکان، تن-زبان (للانگ) لبه حفره امر نمادین و کرانه‌های بین مکان همسانی [قوام] امر خیالی و مکانمندیِ برون- ایستایی امر واقع– ناممکن را شکل می‌دهد (به متن Lituraterre لاکان نگاه کنید). در ساختار [گفتمان] دانشگاه یک قطعه از تن-زبان (للانگ) یک ابژه α است در مکان «دیگری» که با لبه‌ی حفره امر نمادین مطابقت دارد. این لبه‌ی ابژه α به شکل مادی از حفره پشتیبانی می‌کند به‌طوریکه حفره بتواند خود را به شکل یک حفره نشان دهد و همانطور که لاکان در مواقعی می‌گوید، ابژه α با قوام مادی خود[۵۴]، خودش را به‌مثابه یک حفره نشان می‌دهد.

این ابژه α به‌عنوان یک حفره با لبه‌ای (سبز) که آن را پشتیبانی و سوژه ($) را در مکانمندی برون- ایستایی (قرمز) بازنمایی می‌کند، ساختار شکل‌بندی ناخودآگاه را نشان می‌دهد: $/ α. و این حفره همان چیزی است که گاهی اوقات می‌تواند پوشانده شود و به هم بیاید[۵۵] – چگونه؟ به دو روش: ۱) به‌وسیله دال  حاکم[۵۶]  (S1) در جایگاه حقیقت در ساختار گفتمان دانشگاه که ما همچنین می‌توانیم آن را دلالت (معنای) حاکم[۵۷]  بنامیم، ۲) به‌وسیله خود تن- زبان  در شرایطی مانند خودکاری ذهنی[۵۸]  (کلمات تحمیل‌شده) یا در شرایطی مانند تن-زبان فینگانی.

 

۵- حفره شکل‌بندی‌های ناخودآگاه و دلالت (معنای) حاکم

اجازه بدهید از کتاب فروید درباره لطیفه یک مثال معروف از شکل‌بندی‌های ناخودآگاه را در نظر بگیریم: کلمه «فامیلیونر»(famillionär) از هاینه که لاکان در سمینار V خودش در مورد آن بسیار بحث می‌کند. ما از فروید نقل‌قول می‌کنیم: هاینریش هاینه در بخشی از کتاب تصاویری از یک سفر[۵۹]  خود با عنوان گرمابه لوکا[۶۰]  چهره دلپسند یک فروشنده بلیط بخت‌آزمایی و ذرت بوداده هیرش- هایسنت[۶۱]  هامبورگی را معرفی می‌کند که درباره رابطه خود با بارون روتشیلد ثروتمند می‌بالد و درنهایت می‌گوید: «و همانطور که خداوند همه‌چیزهای خوب را به من عطا می‌کند، دکتر، من در کنار سالامون روتشیلد[۶۲]  نشستم و او با من همانند هم‌پایه خودش رفتار کرد،«کاملاً فامیلیونرانه». (۱۲)

وقتی این قطعه را می‌شنویم، واژه کاملاً فامیلیونرانه به دلیل عجیب‌وغریب و غیر جامع بودن به‌عنوان یک لطیفه (Witz) به گوش ما برخورد میکند. این قطعه از تن- زبان به‌مثابه یک حفره بی‌معنی خودش را به ما نشان می‌دهد– حفره‌ای که از دلالت (معنی) حاکم (S1) در مکان حقیقت (زرد) خالی‌شده است.

یک لطیفه می‌تواند تأثیر ژویسانس مازاد[۶۳]  خود را داشته باشد تا آنجا که حفره آن از درپوش‌گذاریِ حاکم (S1) مصون می‌ماند. اگر  ارباب S1 در جایگاه حقیقت داده شود ما واقعاً اینطور متوجه لطیفه نمی‌شویم، ولی به‌راحتی معنای عادی کلمه را درک می‌کنیم. دال حاکم (S1) که در گفتمان دانشگاه در جایگاه حقیقت فرض می‌شود، به‌گونه‌ی ساختاری بیگانه‌کننده یک امر پیشین[۶۴]  را به شکل متافیزیکی صورت‌بندی می‌کند. همانطور که هایدگر در کتاب تاریخ هستی[۶۵] ، ایده افلاطونی[۶۶]، هستیِ هستی شناختی[۶۷]، ذات[۶۸] یا جوهر[۶۹] [فلسفه] مدرسی[۷۰]، خدای فیلسوفان و متکلمان[۷۱] (که توسط پاسکال از خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب جداشده)، ایگوی استعلایی معرفت‌شناختی[۷۲]  و اراده قدرت[۷۳]  نیچه‌ای را برمی‌شمارد، ما می‌توانیم سوپر- ایگو[۷۴]   فرویدی را هم به آن‌ها اضافه کنیم. دال حاکم (S1) به‌مثابه دلالتِ حاکم، به‌منظور پنهان‌کردن مکانمندیِ برون- ایستایی سوژه ($) و جلوگیری کردن از تأثیر ژویسانس مازاد ِشکل‌بندی‌های ناخودآگاه، حفره یا شکاف ناخودآگاه را می‌پوشاند (نگاه کنید به شکل ۳).

 

۶- ترجمه‌های درون– زبانی و امکان لطیفه در زبان ژاپنی

اگر زبان ژاپنی به بهترین وجه تن– زبان (lalangue) باشد و قطعات تن– زبان همه‌جا در عبارتهای زبان ژاپنی وجود داشته باشند، حفرهِ تن– زبان‌شناختی ضرورتاً از پیش به‌وسیله ترجمه‌های درون– زبانی که به هر قطعه از تن– زبان معنای از پیش تعیین‌شده خودش را واگذار می‌کند پر می‌شود، یعنی دلالت ارباب (S1) حفره را پر می‌کند. اجازه بدهید حالا ببینیم ترجمه درون– زبانی در زبان ژاپنی چیست و چگونه کار می‌کند. این موضوع همان چیزی است که لاکان «دوگانگی» ژاپنی همراه با «شکافتگی» انگلیسی می‌نامد. لاکان اشاره می‌کند که «دوگانگی» زبان ژاپنی تأثیر دوگانگی اون- یومی[۷۵]  و کون- یومی[۷۶]  کاراکترهای چینی است. در اصل هر کاراکتر چینی در زبان ژاپنی [کانجی] دارای یک اون- یومی و یک کون- یومی است (البته موارد استثنائی زیادی وجود دارد، به‌عنوان‌مثال یک کاراکتر چینی می‌تواند بیش از یک اون- یومی یا بیش از یک کون- یومی داشته باشد و کاراکترهایی وجود دارند که اون– یومی یا کون– یومی در زبان ژاپنی ندارند). اون- یومیِ یک کاراکتر چینی، تلفظ ژاپنی شده آن است، درحالی‌که کون- یومی معنایی است که به آن اختصاص داده‌شده و در یک کلمه ساده و درست ژاپنی فرموله شده است. به‌عنوان‌مثال اون- یومی کاراکتر چینی ⼈ (که به معنی انسان است: انسان در معنای موجود انسان[۷۷] (نوع بشر) jin است (تلفظ مدرن چینی آن ren است) درحالی‌که کون– یومی آن hito است.

به‌عبارت دیگر اون- یومی یک کاراکتر چینی جنبه تن- زبانشناختی آن است درحالی‌که کون- یومی آن جنبه معنایی آن است. هر کاراکتر چینی در زبان ژاپنی می‌تواند به‌عنوان پیوند بین این دو جنبه عمل کند و ازآنجاکه تناظر آن‌ها ازلحاظ تاریخی مقررشده است، عملکرد پیوند کاراکترهای چینی در زبان ژاپنی واقعی به‌عنوان یک امر پیشینی تاریخی از قبل تعیین‌شده است. بنابراین ممکن است لاکان این باور را داشته که در زبان ژاپنی جنبه تن- زبانشناختی می‌تواند به‌وسیله عملکرد پیوند کاراکترهای چینی به‌صورت پیشینی به جنبه معنایی ترجمه شود (۱۲)، به‌طوری‌که هیچ قطعه‌ای از تن- زبان نمی‌تواند از تعیّن شدگی پیشین دلالت ارباب آزاد باشد و اینکه هر حفره تن- زبانشناختی [ابژه] α به‌صورت پیشینی به‌وسیله دلالت ارباب (S1) پوشانده می‌شود.

اما می‌توانیم بگوییم در بُعد قطعات ویژه تن-‌زبان (للانگ) ژاپنی، جایی که ایهام[۷۸]  می‌تواند باقی بماند، لزوماً این‌گونه نیست. به‌عنوان‌مثال، واج sei در تلفظ ژاپنی شده می‌تواند اون- یومی تعداد زیادی از کاراکترهای چینی باشد که باید شناسایی شوند و بر این اساس کون- یومی مربوطه نمی‌تواند به‌صورت تک معنایی[۷۹]  [روشن و بدون ابهام] تعیین شود حتی اگر زمینه و متنی که این واج در آن به زبان آمده را هم در نظر بگیریم. وقتی من می‌گویم: «در Seisho گفته‌شده است که …»، این کلمه Seisho از واج چندمعنایی[۸۰] sei  و واج sho ساخته‌شده است که در این مورد «نوشتن» یا «چیز نوشته‌شده» معنی می‌دهد، کلمه Seisho را می‌توان «انجیل مقدس» [聖書]، کتاب آبی [聖書] یا هر کتاب منتشرشده‌ای در زمینه یک حوزه خاص علمی که به‌عنوان استاندارد در نظر گرفته‌شده [成書]، معنی کرد.

مثال دیگر مثالی است که من در زندگی روزمره داشته‌ام. یک روز که به دوستم پیشنهاد کردم: «مایلی در روز Seijin در فلان رستوران نهار بخوریم؟» به‌منظور خوردن نهار در آنجا در روز تعطیلات ملی ژاپن به نام Seijin-no-hi (یعنی: روز [Seijin[⼈成 به معنی: بزرگ‌سال) که برای جشن همگانی همه افراد جامعه که ۲۰ سال سن دارند در نظر گرفته‌شده است، دوستم در جواب از من پرسید: «منظورت کدام قدیس (saint) است؟» زیرا او کلمه Seijin را در معنای انسان مقدس[۸۱]  گرفته بود، یعنی، قدیس کاتولیک[۸۲]  聖⼈]] (زیرا هردوی ما کاتولیک هستیم). همان‌طور که همه می‌توانید حدس بزنید پاسخ او اثر طنز قوی داشت که من را به خنده انداخت. این مثال مبتنی بر ابهام تن- زبانشناختی قطعه Seijin به‌روشنی به ما نشان داد چگونه اثر ژویسانس طنز می‌تواند ایجاد شود. پاسخ دوستم: کدام قدیس؟ [?Dono Seijin?どの聖⼈] دلالت ارباب (S1) مفروض در کلمه Seijin را از جایگاه حقیقت تهی می‌کند و بدین گونه آن را به حالت تن- زبان ناب بازمی‌گرداند. این قطعه تن- زبان‌شناختی Seijin  به‌گونه‌ای عمل می‌کند که به‌عنوان یک دال α سوژه ($) را برای دال s بازنمایی می‌کند (۱۳) (نگاه کنید به شکل ۳). لاکان می‌گوید  که این «ساختار همه‌ی شکل‌بندی‌های ناخودآگاه» است.[۸۳]

 

۷-تن- زبان ژاپنی و تن- زبان فینگانی
بااین‌وجود لاکان می‌گوید «بنابراین هستیِ– در- زبان[۸۴]  [ژاپنی] می‌تواند از مصنوعات ناخودآگاه تفریق شود، مصنوعاتی که به هستیِ– در- زبان [ژاپنی] دست نمی‌یابند چون در آن محصورشده‌اند» [۸۵]  همانطور که می‌گوید «جویس نزد ناخودآگاه سلب (لغو) اشتراک شده است[۸۶] ». این سخن درستی است تا آنجایی که بگوییم زبان ژاپنی واقعی تقریباً ساختاری مشابه زبان فینگانی دارد. لاکان به ما پیشنهاد می‌کند که برای جویس کلمات بیشتر و بیشتری تحمیل می‌شوند به آن اندازه که او سرا‌نجام بیداری فینگان‌ها را نوشت، جایی که در آن زبان در حالت تن- زبان خالص حل می‌شود، می‌شکند یا تجزیه می‌شود که به بیماری اسکیزوفرنی دخترش لوسی مربوط است، کسی که جویس معتقد بود یک تله پات واقعی است[۸۷]. به‌عبارت‌دیگر متن بیداری فینگان‌ها با توهم اسکیزوفرنیک یا وهم صداهای تحمیل‌شده (خودکاری ذهنی  [۸۸]) معادل است و فقط خلاقیت هنری جویس از روان‌پریش بودن آشکار او جلوگیری می‌کند.
کلمات تحمیلی به جویس در حالت تن– زبانشناختی خود نمی‌توانند به‌عنوان دال، سوژه ($) را بازنمایی کنند زیرا برای جویس و همچنین برای بیمار اسکیزوفرن تمامی نظام نمادین امر واقع است[۸۹]، یعنی، ابژه تن– زبان‌شناختی خالص α در کلمات آن‌ها لبه‌ی حفره امر نمادین را شکل نمی‌دهند بلکه حفره را به‌طور کامل می‌پوشانند به‌طوری‌که سوژه ($) به‌جای بازنمایی‌شدن، پنهان می‌شود. در زبان ژاپنی هم به‌طورکلی قطعات تن- زبان به‌سختی می‌توانند به‌عنوان دال‌هایی که سوژه را بازنمایی می‌کنند عمل کنند، حتی اگر گه‌گاه استثناهایی هم وجود داشته باشد. این عدم بازنمایی سوژه ($) در زبان ژاپنی تعیین‌کننده آن چیزی است که الکساندر کوژو[۹۰]  اسنوبیسم به معنای واقعی کلمه در ژاپن[۹۱]  می‌خواند و مشخص‌کننده آن چیزی است که رولان بارت[۹۲]  را شیفته خود کرده بود که او آن را امپراتوری نشانه‌ها[۹۳]  می‌نامد.

 

۸ – غلبه پارانویایی دلالت (معنای) ارباب در ژاپن

به دلیل تعیّن یافتگی تاریخی ساختار تن- زبانشناختی زبان، اندیشیدن به زبان ژاپنی بسیار دشوار است، زیرا به‌راحتی می‌توانید تصور کنید که اندیشیدن به زبان فینگان‌ها عملاً غیرممکن است. این دشواری یا عدم امکان عملی اندیشیدن در زبان ژاپنی، به‌عنوان‌مثال تعیین‌کننده برخی از ویژگی‌های غیرقابل‌باور آموزش در ژاپن است: دانش آموزان و دانشجویان تشویق نمی‌شوند که خودشان بیندیشند بلکه فقط آنچه را که به‌عنوان قواعد و هنجارهای مطلق و استانداردهای سنتی به آن‌ها تحمیل و دیکته می‌شود را تقبل می‌کنند. اگر نتوانید خود را با آن سیستم سازگار کنید به‌راحتی از جامعه محلی خود یا از جامعه ژاپن به‌عنوان یک کل بیرون گذاشته می‌شوید. جای شگفتی نیست که جامعه ژاپن در زیر ظاهر حاکی از دموکراسی‌اش اساساً جامعه‌ای تمامیت‌خواه، به‌علاوه اساساً جنسیت‌زده، زن‌ستیز و فالوس‌مدار بوده، هست و باقی خواهد ماند.
چنین تحمیل‌هایی از هنجارها، تفوق و برتری دلالت (معنای) ارباب در جامعه ژاپن را تحت تأثیر قرار داده و حفظ می‌کند و این تفوق دلالت حاکم که ما باید اکنون آن را پارانویایی بنامیم، درواقع جبرانی است برای عدم امکان اندیشیدن در زبان ژاپنی. به‌طورکلی می‌توانیم بگوییم عملکرد ژویسانس مازاد ابژه α و اثر ژویسانس فالیک دال ارباب (S1) در ساختار بیگانگی با یکدیگر در رقابت هستند (نگاه کنید به شکل ۳). ما می‌توانیم به‌عنوان‌مثال غلبه کامل ژویسانس مازاد را در روان‌کژهای جنسی ببینیم درحالی‌که غلبه کامل ژویسانس فالیک در شکل خالص پارانویا بدون پدیده خودکاری ذهنی قابل‌مشاهده است. بیشتر بیماران (آنالیزان[۹۴] به فرانسوی) روانکاوی روان‌رنجورها[۹۵] هستند که به‌طور هم‌زمان به دو ارباب خدمت می‌کنند، یعنی تحت سلطه هر دو نوع ژویسانس هستند، ژویسانس مازاد ابژه α و ژویسانس فالیک دال ارباب (S1) در کنار یکدیگر عمل می‌کنند و علیه یکدیگر رقابت می‌کنند. به‌طورکلی می‌توان گفت اگر ژویسانس فالیک شما به‌اندازه کافی ضعیف باشد و ژویسانس مازاد شما آن‌قدر قوی نباشد که نارسایی ژویسانس فالیک شما را جبران کند، یعنی اگر پارانوئیک یا روان‌کژ نباشید، به روانکاوی مبادرت می‌کنید. ما نمی‌توانیم این تصور را نادیده بگیریم که در حال حاضر در ژاپن تعداد زیادی پارانوئیک و روان‌کژ در بین مردم معمولی وجود دارد.

 

۹- نتیجه‌گیری

در زبان ژاپنی چه چیز از نیاز یا امکان تجربه روانکاوی کسی که در این زبان سکونت دارد جلوگیری می‌کند؟ پاسخ احتمالی لاکان این است: ساختار تن- زبانشناختی ژاپنی التفاتی به دالی که سوژه را برای دال دیگر بازنمایی می‌کند، ندارد و  از غلبه‌ی دیگری بزرگ (ارباب) پشتیبانی می‌کند.

در جامعه واقعی ژاپن این امر ازیک‌طرف رواج پارانویای ملی‌گرایانه و از طرف دیگر شیوع روان‌کژی‌های مختلف جنسی را مشخص می‌کند که اشکال مختلفی از اکتینگ اوت[۹۶] هستند برای گریز از اثر خفقان‌آور تفوق و برتری دال ارباب. بیشتر بیماران من به روانکاوی مراجعه می‌کنند به این خاطر که قادر نیستند به اندازه‌‌ی کافی به این طریق منحصراً ژاپنی، روان‌کژ یا پارانوئیک باشند.

***

با تشکر از دوست خوبم سعید محمدنیا که در ترجمه بخش‌هایی از مقاله از پیشنهادهای با ارزش ایشان سود بردم.

 

یادداشت‌ها

(۱)- شکل‌بندی‌های ناخودآگاه مانند رؤیا، لطیفه (Witz)، سمپتوم‌ها، لغزش‌های گفتاری و نوشتاری و… . (م)

(۲) کلمه witz به‌صورت ترجمه نشده و به زبان آلمان در متن اصلی مقاله آورده‌شده تا با ارجاع به فروید بر این تأکید کند که یکی از شکلبندیهای ناخودآگاه است، این کلمه در فارسی به جوک، طنز، لطیفه و … ترجمه‌شده، ما در اینجا معادل لطیفه را برگزیده‌ایم. witz به‌نوعی ذکاوت و ظرافت طبع دلالت دارد. (م)

(۳)- عبارت لاکان «to dwell in language» به این تعابیر هایدگر اشاره دارد: «زبان خانه هستی است، انسان در چارچوب آن سکونت دارد»(Language is house of Being. Man dwells in its housing] (cf. Brief über den Humanismus] تعریف لاکانی از انسان parlêtre است، یعنی «هستیِ– در– زبان»(Being-in-language) کسی که در ساختار زبان ساکن است.

(۴)- Phoneme: واج، هر یک از واحدهای متمایز صدا در یک‌زبان مشخص که یک کلمه را از کلمه دیگر متمایز می‌کند، به‌عنوان‌مثال p، b، d و t در کلمات انگلیسی pad، pat، bad و bat.

Morpheme: واژک، یک واحد ریخت‌شناسی معنی‌دار از یک‌زبان است که نمی‌تواند به قطعات معنی‌دار کوچک‌تر تقسیم شود (به‌عنوان‌مثال شکل in, come, ing کلمه incoming).

Semanteme یا sememe: تک معنی (سِمَنتم)، معنای واژک (Morpheme) است. یک واحد حداقلی متمایز از معنی. (م)

(۵)- با توجه به توضیحات متن مقاله اکنون می‌توانیم معادل تن– زبان را برای للانگ (lalangue) لاکانی در فارسی در نظر بگیریم تا علاوه بر جنبه زبانشناختی زبان بر جنبه مادی و تنانه آن نیز تأکید کنیم، تنانه در هر دو معنای آن یعنی تنانگی و مادیت زبان در نسبتش با قطعات و اجزاء صوتی و معنایی سازنده خودِ زبان و نیز در نسبت زبان و دال با تن خود سوژه، تنی که به گفته لاکان با دال برش می‌خورد. درواقع تن- زبان در معنای شخصی و برای خود سوژه، آن مجموعه از دالهای زبان مادری است که به صورت مکان‌شناسیک (توپولوژیک) با تن خود سوژه پیوستگی دارند. به همین ترتیب میتوان معادل تن– زبانشناختی را هم برای عبارت lalinguistic استفاده کرد. (م)
(۶)- در عنوان این سمینار استفاده ظریف لاکان از حرف non در عبارت [non-dupes err] les non-dupes errant دو معنای متفاوت ایجاد میکند «فریب نخوردگان سرگردان‌اند» و «هیچ فریب‌خورده‌ای سرگردان نیست». در ترجمه‌ی فارسی مقالهای از ژیژک تحت عنوان «چگونه آنان که گول نخوردهاند به خطا می‌روند» می‌خوانیم: «غلط خواهد بود اگر از «ناموجود بودن دیگریِ بزرگ»، یعنی از این واقعیت که دیگری بزرگ فقط یک توهّم معطوف به عقب است که خصلت تماماً حادث امر واقع را پنهان می‌کند، چنین نتیجه بگیریم که می‌توانیم به‌سادگی این «توهّم» را کنار زده و «اشیاء و امور را آن‌طور که واقعاً هستند ببینیم.» نکته حیاتی آن است که این «توهّم» به ساختار واقعیتِ (اجتماعی) ما شکل می‌بخشد: فروپاشی آن به «از دست دادن واقعیت» می‌انجامد».

عنوان دوم سمینار را هم به دلیل طنین آوایی مشابه کلمات Noms(نامها) و Non(نه) در زبان فرانسوی به دو طریق می‌توان خواند «نامهای پدر» و «نه پدری». (م)
(۷)- در عنوان این سمینار طنین آوایی دو عبارت R.S.I (سه گسترای لاکانی پنداری (خیالی)، نمادین و واقع) و hérésie(ارتداد، بدعت‌گذاری) در زبان فرانسوی یکی است. با اشاره به این جناس، لاکان به‌نوعی معرفی ساختار نظری مبتنی بر سه گسترای خود را بدعت و ارتداد از نظام اندیشه رایج می‌داند. (م)
(۸)- تلفظ هر سه عبارت عنوان سمینار در فرانسوی نزدیک است. symptôme علامت [بیماری]، sinthome همان شکل املای قدیمی symptôme است و لاکان آن را با معنا و کارکرد متفاوت به‌عنوان نو واژه جدید به کار می‌گیرد درحالی‌که saint homme به معنی مرد مقدس است. به این سه جناس باید اشاره به نام قدیس معروف مسیحی Saint Thomas (سنت توماس) را هم افزود، کسی که جیمز جویس در آثارش بسیار از او نام‌برده است. (م)

(۹)- لاکان جناس بین کلمه فرانسوی “une-bévue” به معنای «یک لغزش» و کلمه آلمانی “unbewusst” به معنای “ناخودآگاه” را دستاویزی برای معادل گرفتن ناخودآگاه با لغزشbévue) ) می‌گیرد ، لغزش از کلمهای به کلمه دیگر، یا به قول لاکان “قفلی که با کلیدهای متعدد باز نمی‌شود[۹۷]  ” .  جناس دیگر بین کلمات فرانسوی à mourre”” به  معنای “برای مردن” و  “amour” به معنای “عشق” و “La mourre” به معنای “(بازی) مورا ” (نوعی بازی شبیه سنگ کاغذ قیچی) برقرار است.[۹۸] بنابراین در عبارت فرانسوی l’insu que sait de l’une-bévue  (ناشناخته ای که از یک اشتباه و لغزش آگاه است) را می‌توان به‌عنوان‌مثال دوگانه بازشناسی نادرست[۹۹] – دانش دانست. [بازشناسی نادرست(méconnaissance) که لاکان در سمینار اول آن را به‌عنوان شاخص اصلی ایگو در نظر می‌گیرد. : “بازشناسی نادرست جهل نیست . بازشناسی نادرست یک سازمان معین از پذیرش‌ها و نفی‌ها (affirmations and negations) را بازنمایی میکند ، که به سوژه ضمیمه‌شده‌اند . ازاین‌جهت بازشناسی نادرست نمیتواند بدون دانش نظیر و جفت (correlative knowledge) آن درک شود . اگر سوژه به بازشناسی نادرست چیزی قادر باشد ، او یقیناً باید بداند این عملگر بر روی چه چیز عمل کرده است . مطمئناً باید پشت این بازشناسی نادرستِ او یک نوع دانش ازآنچه اینجا بازشناسی نادرست است وجود داشته باشد”. سمینار اول صفحه ۱۶۷.]
از طرف دیگر این عبارت را می‌توان تعریفی برای شکلبندیهای ناخودآگاه هم در نظر گرفت به‌عنوان‌مثال یک سمپتوم را هرچند می‌توان به‌عنوان نوعی لغزش و کارکرد اشتباه مبتنی بر  بی‌معنایی (non meaning) در ساحت نمادین در نظر گرفت ولی به گفته لاکان سمپتوم واجد نوعی معنی (sense) واقعی(Real) هم هست. درواقع تفسیر سمپتوم و درمان روانکاوی (در صورت توفیق) متوجه تحلیل بردن این معنای واقعی در درون نظام نمادین است[۱۰۰]  (این توضیحات را می‌توان به‌عنوان یکی از معناهای عنوان سمینار در نظر گرفت). از طرفی عبارت aile à mourre و ارجاع به بازی مورا را میتوان به‌نحوی هم بر استوار بودن ظهور شکل‌بندی‌های ناخودآگاه بر بازی مبتنی بر بخت و اقبال ناخودآگاه با خودآگاه مربوط دانست هم به خود فرآیند درمان روانکاوانه-که به شکلی از بازی بین روانکاو و آنالیزان تعبیر شده است – مرتبط کرد.  [بنابراین در بازی تحلیلی همواره چهار بازیگر مختلف وجود دارد ، که لاکان اینجا این را به بازی بریج [نوعی بازی ورق] تشبیه میکند که میتواند با نمودار L نمایش داده شود . روانکاو به‌عنوان ایگو یک همتیمی دارد ، موضع ساختگی (یا دیگری بزرگ به‌عنوان زبان)، و آنالیزان به‌عنوان ایگو هم یک همتیمی دارد، ناخودآگاه او ، کسی که ورقهای دست او ناشناخته است. هدف روانکاو این است که آنالیزان به‌عنوان ایگو را قادر کند تا دست همتیمی خودش را حدس بزند- یعنی آنچه در خودش ناخودآگاه است را استنباط کند … .  منبع:  Lacan to the Letter : Bruce Fink صفحهِ ۵.] عبارت l’insuccès de l’unbewusst c’est را هم میتوان «عشق شکست ناخودآگاه است» معنی کرد. معناهای ممکن عنوان این سمینار به همین‌ها ختم نمیشود. (م)

(۱۰)- ex-sistent: ذهنیت انسانی یا آنچه ما وجود (existence) می نامیم شامل این فرآیند پیوسته فرافکنی (projecting) خود به بیرون به‌سوی جهان و آینده است؛ بنابراین برای هایدگر، آگاهی انسان یک جهان درونی از اندیشه ها و تصاویر نیست بلکه یک فرآیند پیوسته فرافکنی به بیرون یا آنچه او ex-sistence می نامید، است. اعتقاد بر این است که دیگری بزرگ از تجربه سطح بالاتری از لذت فراسوی تجربه ما برخوردار است. نکته مهم اینجا این است که ژویسانس بی پایان (unfailing jouissance) وجود ندارد: بلکه به عنوان یک ایده آل، یک ایده، یک امکان اندیشه- که به ما اجازه می‌دهد رؤیا بورزیم – اصرار میورزد (insists). در واژگان لاکان، این ژویسانس بی‌پایان برون- می‌ایستد (ex-sists): یعنی این ژویسانس بی‌پایان همانطور که بود اصرار میورزد و مطالبه آن- همراه با یک پافشاری خاص- از بیرون احساس می‌شود. بیرون به این معنی که این‌یک آرزو (wish) [میل (desire)] نیست.[۱۰۱]

برای لاکان جنبه متمایز ناخودآگاه این است که در خارج از آگاهی قرار دارد و با آن ‌هم‌مرکز نیست و در غیاب آگاهی می تواند تأثیرات وجودی خود را به جا بگذارد. درنتیجه برای لاکان علاوه بر دو مفهوم بیرونی بودن (ex) و وجود (existence) مستتر در ex-sistence هایدگری، مفهوم اصرار، مقاومت و ایستادگی هم افاده می‌شود، برای تأکید بر این مفهوم سوم است که لاکان این کلمه را در مواردی به صورت ex-sistent هم می‌نویسد. به ترجمه کتاب «سوژه لاکانی» بروس فینک ترجمه محمدعلی جعفری صفحه ۲۴۳ و ۲۴۴ هم نگاه کنید. (م)

(۱۱)- گفتمان در لاکان به نقطه‌ای ارجاع می‌دهد که زبان و سخن به هم برخورد می‌کنند. چهار گفتمان چهار صورت بندی ممکن را از شبکه‌ی نمادینی که پیوندهای اجتماعی می‌تواند به خود بگیرد، بازنمایی می‌کند. این چهار گفتمان بیانگر چهار جایگشت از سرهم‌بندیِ چهار اصطلاحِ عامل، دیگری، محصول و حقیقت هستند که موقعیت‌های گوناگونی را نشان می‌دهند؛ سرهم‌بندی سوژه، دیگری بزرگ (ارباب)، دانش و ابژه‌ی a.

موقعیت‌ها از این قرارند: عامل سخنگویِ گفتمان است، دیگری آن چیزی‌ست که گفتمان مورد خطاب قرار می‌دهد. محصول آن چیزی‌ست که گفتمان آفریده‌است و حقیقت آن چیزی‌ست که گفتمان می‌خواهد آن را نشان دهد.

متغیرها:

S۱: دالِ مسلط، انتظام‌بخش و معنادهنده‌یِ گفتمان است آن گونه که گروه، اجتماعی و یا فرهنگی آن را در می‌یابند. S۱: به چرخه‌ی معینی از میدانِ دیگری اشاره می‌کند، S۱  دیگریِ بزرگ است و زمانی وارد گود می‌‌شود که شبکه‌ایِ از دانشِ مشخص وجود داشته باشد.

S۲: آن چیزی‌ست که بواسطه‌یِ S۱ به حرکت می‌افتد. دانش است، بدنِ موجودِ دانش، دانشِ زمان. S۲ باتریِ دال‌هاست، همیشه آنجا در دسترس، در مکانی‌ که فرد می‌تواند جایگاهِ گفتمان را به‌مثابه‌یِ جایگاه یک جمله معین کند.

$: سوژه، شخص که همواره برایِ لاکان ناتمام و منقسم است. به این معنا ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جهان را جز از مجرایِ انکسارهایِ زبان و غلبه‌ی این‌همانی بفهمیم و به همین ترتیب نمی‌توانیم هرگز خودمان را بشناسیم. $  سوژه‌ای‌ست که همواره خطی نازدودنی بر آن خورده است و از فردی که می‌زید و در جایگاهِ این سوژه نیست، تفاوت دارد.

ابژه‌ی کوچک a: یا همان ژوئیسانس مازاد. ابژه‌ی کوچک a هست تا ابژه‌ی میل به‌دست‌نیامدنی را نشان دهد. این ابژه گاهی ابژه‌ی میل خوانده می‌شود. لاکان اصرار داشت که این عبارت می‌بایست ترجمه‌ناشدنی باقی بماند. ابژه‌ی a هدررفت ابژه و یا فقدانِ آن است زمانی‌که تقسیم‌شدگیِ اولیه‌یِ سوژه رخ داد.

گفتمان دانشگاه: دانش در موقعیت یک عامل از طریق نهادی که دیگری بزرگ (ارباب) را مشروع می‌سازد، انتقال می‌یابد. در این زمان دانش در مکانِ گفتمانِ حقیقت می‌نشیند. ناممکنیِ ارضایِ نیازِ شخصی با دانش، سوژه‌ای مسدود تولید می‌کند به گونه‌ای که گفتمان‌ها تداوم می‌یابند و چرخه خودش را از خلال سوژه‌ی اولیه‌ای که برده‌ی ارزش‌هایِ نهادی برای برآوردنِ اختگی‌اش است، تکرار می‌کند. دانش گفتمانِ حقیقت در کنارِ این دور موقعیت‌مندی می‌شود و هرگز ابژه‌ی مستقیم سوژه نیست و نهاد ابژه‌ی a سوژه‌ها را کنترل و دال‌هایِ بزرگ سوژه‌ها را معرفی می‌کند. سیمپتومِ آسیب‌شناسانه‌ی یک عامل در این گفتمان در پیِ برآوردنِ اختگی‌شان است از طریقِ لذت‌بردن از اختگیِ سوژه‌های‌شان.

گفتمان دانشگاه در کنار گفتمانِ ارباب، گفتمان تحلیل‌گر و گفتمانِ هیستریک قرار دارد.

(۱۲)- این کلمه- لطیفه (Witz word) فامیلیونر (famillionär) تغلیظ و تراکمی است از فامیلیر (familliär)(دوستانه، صمیمی) و میلیونر (Millionär). لاکان به ما پیشنهاد می‌کند که در چه زمینه‌ای می‌توانیم آن را بشنویم: رابطه هاینه با پدرِ زنی که دوست داشت، مرد ثروتمندی که به خاطر فقر شاعر ازدواج هاینه و دخترش را نپذیرفت.

(۱۳)- به نظر می‌رسد به‌این‌ترتیب کاراکترهای چینی در زبان ژاپنی نوعی واپ‌سروی از تن- زبان لاکانی به زبان صرفاً مبتنی بر «نشانه» سوسوری را تدارک می‌بینند. برتری جنبه مادی دال لاکانی ازدست‌رفته، لغزش آن در زیر مدلول و ارجاع به دال دیگر برای بازنمایی سوژه – توسط ارجاع مستقیم به مدلول – متوقف می‌شود. یک کاراکتر چینی نقش همان برگه کاغذی را بازی می‌کند که دو جنبه صوتی (دال) و معنایی (مدلول) نشانه سوسوری را به هم پیوند می‌زند. (م)
(۱۴)- اشاره به این جمله معروف لاکان “a signifier representing for another signifier the subject” یک دال سوژه را برای دال دیگر بازنمایی می‌کند. (م)

 

[۲]۲. Joycean

[۳]۳. Lituraterre (1971, in Autres écrits, pp.11-20)

[۴]۴. L’avis au lecteur japonais (1972, ibid. pp.497-499)

[۵]۵. Séminaire XI Les quatre concepts fondamentaux de la psychanalyse

[۶]۶. Autres écrits,p.498

[۷]۱. the formations of the unconscious

[۸]۲. coin machines

[۹]۳. robotlikeclients

[۱۰]۴. psychotics

[۱۱]۵. perverts

[۱۲]۱. intra-linguistic translation

[۱۳]۲. Autres écrits, p.20

[۱۴]۳. duplicity

[۱۵]۴. bifidity

[۱۶]۵. the 24th November 1975, at Yale University, Scilicet 6/7, p.36

[۱۷]۶. the Japonic language

[۱۸]۷. the Buddhist sutras

[۱۹]۸. speak Chinese in Japanese(cf. Autres écrits, p.498)

[۲۰]۹. phonetic letters

[۲۱]۱۰. hiragana and katakana

[۲۲]۱. snobbery

[۲۳]۲. intellectual concepts

[۲۴]۳. Sinicised words

[۲۵]۴. feminine

[۲۶]۵. effeminate

[۲۷]۶. katakana

[۲۸]۷. Finnegans Wake

[۲۹]۸. KanzerSeminar

[۳۰]۹. Yale University

[۳۱]۱۰. Scilice 6/7, p.7

[۳۲]۱. respectable

[۳۳]۲. Séminaire XXIII Le sinthome, p.133

[۳۴]۳. Phoneme

[۳۵]۴. Morpheme

[۳۶]۵. Semanteme

[۳۷]۶. cf. Lacan’s speech in Tokyo, the21st April 1971

[۳۸]۱. Position of the unconscious

[۳۹]۲. The Other

[۴۰]۳. truth

[۴۱]۱. Identification

[۴۲]۲. cross-cap

[۴۳]۳. ex-sistent

[۴۴]۱. Imaginary

[۴۵]۲. Symbolic

[۴۶]۳. Real-Necessary

[۴۷]۴. Real-Impossible

[۴۸]۵. which doesn’t cease not to be written

[۴۹]۶. which doesn’t cease to be written in Wiederholungszwang(Repetition compulsion)

[۵۰]۱. agent

[۵۱]۲. production

[۵۲]۳. truth

[۵۳]۴. other

[۵۴]۱. its material consistency

[۵۵]۲. be plugged

[۵۶]۳. the master signifier

[۵۷]۴. master significance

[۵۸]۵. automatisme mental

[۵۹]۶. Reisebilder

[۶۰]۷. The Baths of Lucca

[۶۱]۸. Hirsch-Hyacinth

[۶۲]۹. Salomon Rothschild

[۶۳]۱. plus-de-jouir(Mehrlust, more-lust)

[۶۴]۲. a priori

[۶۵]۳. history of Being (die Geschichte des Seyns(

[۶۶]۴. Platonic ἰδέα

[۶۷]۵. ontological οὐσία (Being)

[۶۸]۶. essential

[۶۹]۷. substantia

[۷۰]۸. scholastic

[۷۱]۹. theologians

[۷۲]۱۰. epistemological

[۷۳]۱۱. will to power

[۷۴]۱۲. super-ego

[۷۵]۱۳. on-yomi

[۷۶]۱۴. kun-yomi

[۷۷]۱. ἄνθρωπος

[۷۸]۲. equivoque

[۷۹]۳. univocally

[۸۰]۴. multivocal

[۸۱]۱. holy man

[۸۲]۲. Catholic saint

[۸۳]۳. Écrits, p.840

[۸۴]۴. Being-in-language

[۸۵]۵. they are closed to it (Le séminaire XI, p.253)

[۸۶]۶. Joyce [is] unsubscribed to the unconscious (Le séminaire XXIII, p.164)

[۸۷]۷. Le séminaire XXIII, pp.95-97

[۸۸]۸. mental automatism

[۸۹]۹. all the Symbolic is Real (Écrits, p.392)

[۹۰]۱. Alexandre Kojève

[۹۱]۲. the snobbism in pure state “in Japan”

[۹۲]۳. Roland Barthes

[۹۳]۴. Empire of signs

[۹۴]۵. analysant

[۹۵]۶. neurotics

[۹۶]۱. acting out

[۹۷]۱. l’insu que sait de l’une-bévue s’aile à mourr(119)

[۹۸]۱. https://nosubject.com/Talk:Seminar_XXIV

[۹۹]۲. misrecognition(méconnaissance(

[۱۰۰]۳. PSYCHOANALYSIS: A MAPPING OUT, TURNING THE SYMBOLIC INSIDE OUT: Terry Ball

[۱۰۱]۱. Fink 2002:35: https://nosubject.com/Ex-sistence