گران‌سازی تهران چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

دانلود پی‌دی‌اف

*نگاهی دقیق‌تر به سخنان «حسین مرعشی» نامزد شهرداری تهران *

«حسین مرعشی» در حاشیه‌ی جلسه پنج‌شنبه شورای شهر گفته که «برای اینکه محیطی برای زندگی و هوایی برای تنفس باقی بماند، باید شرایط زندگی در تهران به نسبت سایر کلانشهرها از جمله اصفهان و مشهد گران شود تا از این طریق جلوی مهاجرت به تهران گرفته شود» (به نقل از سایت خبری اقتصادآنلاین، ۱۹ امرداد ۱۳۹۶). درک بی‌مایه و کوچه‌بازاری از دلایل مهاجرت به تهران و راه‌حل‌های بی‌مایه‌تر در این مورد صرفاً ناشی از تصور غلط فردی یا اشتباه محاسباتی شخصی نیست. این جمله دقیقاً دارای سویه‌هایی گفتمانی است و پرده از نوع نگرش کسانی بر می‌دارد که موضع‌های نهادهای قدرت را پر کرده‌اند.

مرعشی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی است، حزبی که تحت رهنمودهای هاشمی رفسنجانی، تحولی آرام و بدون درد را از یک حزب تکنوکرات به حزبی نولیبرال طی کرد. اما در وضع کنونی ما، این کلمات را باید با احتیاط به کار گرفت. می‌شود گفت که این حزب، نه آن بوده است و نه این می‌تواند باشد. درواقع نکته این است که خوی و منش فردی و محفلی اعضای فعال چنین شبهِ‌احزابی به برنامه‌ها و نام‌های رسمی آن‌ها می‌چربد وگرنه حتا از یک نولیبرال که کمی هوش داشته باشد، انتظار چنین راهکاری برای کاستن از مهاجرت به تهران نمی‌رود.

اما آیا چنین اظهار نظری از سر بی‌هوشی یا کم‌خردی گوینده است؟ آیا مرعشی صرفاً همان‌چیزی را که همان لحظه به ذهنش آمده است، بیان کرده؟ چنین نیست. این پاره‌گفتار کارکردهای ایدئولوژیک و گفتمانی معیَّن خود را دارد.

 

[۱]

تهران همین حالا هم گران‌ترین شهر ایران است. تهران همچنین هشتمین شهر گران خاورمیانه است. به همین دلیل معلوم نیست قرار است تهران نسبت به چه چیزی گران‌تر بشود که جلوی مهاجرت را به خودش بگیرد. اگر گرانی یک شهر نسبت به شهر دیگر می‌توانست عاملی برای جلوگیری از مهاجرت باشد، تابه‌حال مهاجرت به تهران متوقف شده بود.

 

[۲]

مهاجرت به تهران هم مربوط به تمرکز امکانات، فرصت‌ها و بازارهای متمرکز یعنی جایی مناسب برای نیروی کار شهرهای کوچک‌تر است و هم مربوط به خالی‌شدن شهرهای دیگر از فرصت‌ها و بیکاری فزاینده و نبود بازارهای بزرگ و متمرکز. البته خیلی از عوامل فرهنگی و اجتماعی را هم باید اضافه کرد که البته همین‌ها در مهاجرت به مراکز استان‌ها هم اثرگذار هستند.

 

[۳]

فکر می‌کنم اینکه مرعشی حرف گران‌شدن شهر را پیش می‌کشد بیش از آن‌که دغدغه‌مند کاستن از مهاجرت به تهران باشد، دارد نتایج محتمل سیاست‌هایی را پیش‌بینی می‌کند که او، همفکران کارگزارانی‌اش و امیدورزان شورای شهر به‌زودی کلید خواهند زد.

 

[۴]

اما حرف او جنبه‌ی تجویزی هم دارد. او از گرانیِ چه چیزِ شهر حرف می‌زند؟ یا درواقع اگر بخواهیم تهران را به شهری گران‌تر از این که هست، تبدیل کنیم، چه باید بکنیم؟ این‌هایی پرسش‌هایی هستند که پاسخ‌شان در ید قدرت نیروهایی فراتر از شورای شهر و شهرداری است اما کم‌وبیش نشانه‌هایی که از دولت و نهادهای کارفرمایی دیده می‌شود، مؤید این است که آن‌ها هم همین سیاست را در پیش گرفته‌اند. اکنون که شهرداری، شورای شهر، دولت و نهادهای کارفرمایی دست کم در برابر نیروهای متعارض خود، «همسو» شده‌اند، می‌توان انتظار داشت که چنین سیاستی، ظهوری پررنگ‌تر داشته باشد. درواقع مرعشی پیامدهای دو دسته از سیاست‌ها را لحاظ کرده است که از گران‌سازی حرف می‌زند: اول سیاست‌های شهری‌ای که با آغاز به کار شهرداریِ نجفی و شورای شهر امیدورزان بر شهر تهران اعمال خواهند شد و دوم سیاست‌های اقتصادی‌سیاسی دولتی که در سطحی ملی اعمال می‌شوند و آن‌ها هم تا اینجا آشکار شده است که پیامدی جز گران‌سازی زندگی ندارند. این، نکته‌ای مهم است که جدا از سیاست‌هایی که مستقیماً بر شهر تهران اعمال شده و می‌شوند، سیاست‌های اقتصادی‌سیاسی دولتی که در سطح ملی عمل می‌کنند، هم گرایش به همین گران‌سازی دارند.

 

[۵]

تا اینجا درباره‌ی خود مفهوم گران‌سازی چیزی نگفته‌ایم. گران‌سازی به چه معناست؟ چگونه می‌توان هزینه‌ی زندگی در تهران را از این حد که هست بالاتر برد؟ بگذارید اول بگویم از چه راه‌هایی نمی‌شود. از راه گران‌کردن مسکن نمی‌توان چنین کرد چرا که به دلیل اشباع بازار و رسیدن قیمت‌ها به سقف محتمل‌شان از یک سو و ناتوانی روزافزون خریداران و اجاره‌نشینان از سوی دیگر، همین حالا بازار مسکن در رکودی فزاینده غوطه می‌خورد. از راه گران‌کردن مایحتاج زندگی نمی‌شود چرا که پیامدهای تورمی آن عملاً به فاجعه‌ای بسیار بدتر از دوران احمدی‌نژاد می‌انجامد و همچنین رکود تورمی کنونی را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کند. جدا از این‌، به دلیل گسترش پیامدهای چنین سیاستی به دیگر استان‌ها عملاً وضع بد کنونی به آن‌ها هم سرایت می‌کند و صرفاً وضع کنونی تثبیت می‌شود. از راه گران‌ترکردن امکانات شهری تهران نمی‌شود چرا که این‌ها سهمی ناچیز در دخل‌وخرج خانوار دارند و تأثیری چندانی روی گران‌سازی مهاجرت‌انگیز نمی‌گذارند. اگر هر بخشی از گستره‌هایی را که به‌شکلی ممکن است گران‌ترشدن‌شان به گران‌سازی زندگی در تهران بینجامد، بررسی کنید، به این نتیجه می‌رسید که پیشتر به اندازه‌ی کافی گران شده است و دیگر جایی برای گران‌ترشدن ندارد.

پس مرعشی بیهوده‌گویی کرده است و به‌اصطلاح توهم زده است؟ آیا از وضع اقتصاد شهر تهران خبر ندارد؟ به نظر من چنین نیست. از یک کارگزارانی بعید است که دستِ کم از اوضاع وخیم مستغلات که خودشان ید طولایی در کسب‌وکار در آن دارند، بی‌خبر باشد. پس چه می‌گوید؟

 

[۶]

او از گران‌سازی «شرایط زندگی» حرف زده است و فکر می‌کنم با نگاه مستقیم به این کلمات چیز چندانی دستگیرمان نمی‌شود بلکه باید به آن کژ نگاه کنیم. کژنگریستن به معنایی بسیار ساده: اینکه آن‌قدر یک متن را از سمت‌های نامعمول زیرورو کنیم تا تفسیری متمایز از معنای سرراست آن ممکن شود. به این معنا، مرعشی از گران‌سازی به معنای دقیق و اقتصادی آن حرف نزده است بلکه او از دو چیز مجزا و هم‌پیوند حرف زده است: اول، او از بالابردن مخاطره‌ی زندگی در تهران حرف زده است به این معنا که شرایط زندگی در تهران دستِ کم برای «عده»ای چنان شود که زندگی در این شهر به ریسکش نیرزد و دوم، اینکه او دقیقاً از مفهوم متقابلِ گران‌سازی حرف زده است که البته اگر به‌شکلی خاص اعمال شود، به همان پیامدهای گران‌سازی خواهد انجامید: ارزان‌سازی (اینکه ارزان‌سازی به چه معنا و ارزان‌سازیِ چه، توضیح می‌دهم). این دو، مشخصاً پابه‌پای یکدیگر و همسو با هم پیش می‌روند.

الف) تشدید مخاطره‌ی زندگی در تهران: زندگی کلانشهری در تهران با همه‌ی اضطراب ویرانگر و آلودگی‌های متنوع مرگبارش، با فشارهای دوچندان تورمی و بیکاری فزاینده و رقابت نفس‌گیر برای به‌چنگ‌آوردن و حفظ یک موقعیت نیم‌بند شغلی و هزارویک مسأله‌ی آشنا و ناآشنای آن، به‌شدت مخاطره‌آمیز و فرساینده است. اما مخاطره‌آمیزی یک ویژگی جالب دارد و آن این است که می‌توان آن را بیشتر و تشدید کرد بی آنکه پیامدهای مستقیم و فوری اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. بالارفتن قیمت برنج صدای همه را در می‌آورد اما فشار رقابتی بر نیروی کار ممکن است و می‌تواند با انواع گفتمان‌های سرمایه‌دارانه توجیه شود و دستِ کم احساس ناخوشایند پی‌آیند آن از بین رود. به همین دلیل مخاطره‌ی زندگی در جایی را می‌توان خیلی بیشتر از قیمت مسکن یا امکانات شهری بالا برد و با پیامدهای اسف‌بار آن روبه‌رو نشد. مرعشی، به این معنا، از گران‌سازی مهاجرت‌انگیز دفاع می‌کند. اما این بالابردن مخاطره‌ی زندگی در تهران بر همه لایه‌های اجتماعی به‌یکسان اعمال نمی‌شود و همه‌ی آن‌ها به یک شکل با آن روبه‌رو نمی‌شوند. بدون شک، قشرهای محروم‌تر و فقیرتر به‌شکلی شدیدتر با این مخاطره‌آمیزی مواجه می‌شوند. کارگران ـ از همه نوع آن ـ بیش از لایه‌های ازنظر اقتصادی داراتر، بالارفتن مخاطره‌ی زندگی در تهران را حس می‌کنند و اگر دست به مهاجرت از تهران نزنند، صرفاً بیشتر و بیشتر از امکانات واقعی زندگی محروم و به حاشیه رانده می‌شوند. در اینجا یک سؤال پیش می‌آید: وقتی همه‌‌ی راه‌های گران‌سازی شرایط زندگی ـ همان‌طور که در بالا شرح دادم ـ بسته است، چگونه می‌توان مخاطره‌ی زندگی در تهران را افزایش داد؟ پاسخ ارزان‌سازی به‌شکلی خاص است… اما ارزان‌سازیِ چه؟

ب) ارزان‌سازی: دستِ کم با توجه به روندهای اقتصادی‌سیاسی فعلی در تهران اگر چیزی گران نشود، بدون شک نمی‌توان چیزی را ارزان کرد اما یک چیز می‌ماند که امکان ارزان‌سازی‌اش وجود دارد: نیروی کار. تنها چیزی که می‌توان با لطائف‌الحیلی ارزان کرد که از قضا همه‌ی رَسته‌های کارفرمایی در ایران در آن مهارت و خلاقیت فوق‌العاده‌ای از خود نشان می‌دهند، ارزان‌سازی نیروی کار است، چیزی که پیامدهای آن، هم با وحشی‌ترین رویاهای دولتی‌ها همخوان است و هم با ضروری‌ترین اقتضائات و منافع کارفرمایان خصوصی و خصولتی. تنها در صورتی می‌توان آن پاره‌گفتار مرعشی را دارای معنا فرض کرد که پیش‌فرض ارزان‌سازی نیروی کار را در خود داشته باشد چرا که دقیقاً به همان پیامدهایی می‌انجامد که گران‌سازی شرایط زندگی به بار خواهد آورد: حاشیه‌ای‌ترشدن نیروی کار، بالارفتن مخاطره و ریسک زندگی در تهران برای لایه‌های محروم‌تر اجتماعی. مرعشی‌ها فکر می‌کنند که چنین اوضاعی به مهاجرت از تهران می‌انجامد و بعد از مهاجرت این اضافی‌ها، پایتخت گلستان می‌شود.

ساده‌انگاری نظری/عملی مرعشی‌ها تمامی ندارد. بگذارید تصویر خیالی این عضو ارشد کارگزاران را تا مرزهای نهایی‌اش پیش ببریم. فرض کنید تهران به این دو معنا (مخاطره‌آمیزترشدن شرایط زندگی در تهران و ارزان‌سازی فزاینده نیروی کار تا بالاترین حد ممکن) گران شود و فرض کنید که این دو عامل بدون تداخل هیچ سازوکار دیگری به مهاجرت عده‌ای از تهران بینجامد، فکر می‌کنید چه کسانی از تهران مهاجرت خواهند کرد؟ بدون شک، محروم‌ترین بخش‌ها یعنی همه‌ی آن نیروی کاری که تهران از قِبَلِ دست، پا، چشم و مغز آن‌ها یعنی دقیقاً از قِبَلِ «توان کار»شان، حیات اقتصادی و اجتماعی‌اش تداوم یافته است. اگر خیالات واهی مرعشی به‌تمامی محقق شود، تهران صرفاً تبدیل به شهر مدیران و کارفرمایان می‌شود یعنی جایی که دیگر خبری از بنده نیست و خدایگانِ تنها، مجبور است بی‌واسطه‌ی او، با واقعیت جهان روبه‌رو شود. بس است دیگر. بگذارید از خیالات واهی خرده‌بورژوا خارج شویم.

تمام این‌ها بهانه‌ اند. شنیدنِ گلایه از نبود هوایی برای نفس‌کشیدن و جایی برای زیستن در شهر، از دهان کسی که ‌هم‌طبقه‌ای‌هایش، همپالکی‌هایش، همفکران‌اش، هم‌حزبی‌هایش و حتا هم‌طبقه‌ای‌های ناهمفکر و ناهم‌حزبی‌اش، متهمان درجه یکِ ازدست‌رفتن زندگی و امید در این کلانشهر روبه‌ویرانی‌ هستند، سخره‌آمیز است. سخره‌آمیزتر از این شاید تأیید حرف‌های او از طرف فرودستانِ طبقه‌ی متوسطی‌ای باشد که خیال می‌کنند، قرعه‌ی این مفلوک‌سازی سیستماتیک به نام آن‌ها نمی‌افتد. وضعیت میانی لیبرالی/نولیبرالی که اصلاح‌طلب تا اصول‌گرای اسلامی/حکومتی با سر دارند به سمت آن شیرجه می‌روند، گریبان همه را خواهد گرفت و دقیقاً از همین جاها آغاز می‌شود.

مسأله‌ی سرسام‌آوری تهران (آلودگی، فقر، آسیب‌های اجتماعی و…) از جاهای دیگر آب می‌خورد و ربطی مهاجرت از آن ندارد. این، چیزی نیست جز همان راهکار مشعشعِ آب‌پاشیدن روی تهران برای کم‌کردن آلودگی‌اش.

پس همه‌ی آنچه مرعشی می‌گوید این است که حالا وقت آن است که عرصه را به نفع لایه‌های میانی مدیریتی و کارفرمایی بر نیروی کار به‌معنای گسترده‌ی آن (ایرانی و مهاجر، ماهر و ناماهر، فنی یا فکری، آچاربه‌دست یا موس‌به‌دست و مانند آن) تنگ کنیم. و این چیز تازه‌ای نیست. آنچه تازه و خطرناک است، اول، گفتمان‌ها و سازوکارهای تازه‌ای است که از طریق آن‌ها، این فرایند قدیمی تکثیر، تقویت و تشدید می‌شود و دوم، حماقت‌بارتر و دارای پیامدهای هراسناک‌ترشدنِ طرح‌ها و راهکارهایی است که به فکر مجریان و مدیران می‌رسد.

در آخر تنها این موضوع می‌ماند که اهمیت پرداختن به این پاره‌گفتار مرعشی از چه بابت بوده است و چه نیازی بود که این همه به تک‌جمله‌ای از نامزد کارگزارانی شهرداری تهران پرداخته شود؟

 

[۷]

نه مرعشی صرفاً فردی منفرد است که آن‌چه می‌گوید بیش از هر چیز دیگر برآمده از خِرَد ناب او باشد و نه آن پاره‌گفتار صرفاً اظهارنظری کوتاه در حاشیه‌ی جلسه‌ی شورای شهر است. هر دوِ این‌ها شأنی گفتمانی و ساختاری دارند. جدا از اینکه تا دل‌تان بخواهد انواع و اقسام مرعشی‌ها در اینجا وآنجای نهادهای تصمیم‌گیر و سیاست‌گذار وجود دارند، آن پاره‌گفتار هم به شکل‌های گوناگون بر زبان راننده تاکسی، روزنامه‌نگار، جامعه‌شناس و مقام دولتی جاری شده است. پس بیش از آن‌که با اظهارنظری فردی روبه‌رو باشیم، با عاملان، گفتمان‌ها و سازوکارهایی روبه‌رو هستیم که به‌شکلی سیستماتیک ـ و به‌ویژه اکنون ـ در بالاترین هماهنگی ممکن با هم عمل می‌کنند.

این یادداشت درواقع می‌خواست یکی به پیامدهای بی‌معنا و هولناک پریشان‌گویی‌های تصمیم‌گیران حاکم بپردازد و دوم نشان دهد که چگونه این‌ها برایندهایی از گفتمان‌ها و سازوکارهای فعال و قدرتمند اما ویرانگر در جامعه‌ی کنونی ما هستند چیزی که صرفاً در اظهارنظری چه‌بسا شتاب‌زده از نامزد کارگزارانی شهرداری تهران بازتاب یافته است.